قسمت سوم. آنچه داستان ها برای برندها انجام می دهند.
داستان ها برای برندها چه تاثیری دارند؟ چگونه عناصری مانند نمادها، قهرمانان و زبان در کنار هم قرار می گیرند تا یک فرهنگ مشترک ایجاد کنند؟ و آیا آنها باعث رشد شرکت می شوند؟
در یک سری از سه مقاله، مارک کاتالا، شریک Mucho، پیوندهای صمیمی بین برندها و داستان ها را بررسی می کند. در قسمت آخر این مجموعه، او در مورد آنچه که داستانها برای برندها انجام میدهند مینویسد، و آشکار میکند که چگونه عناصر حیاتی مانند نمادها، قهرمانان و زبان برای ایجاد یک فرهنگ مشترک و رشد شرکت در کنار هم قرار میگیرند.
نمادها اسطوره را به حقیقت پیوند میزنند .
سازماندهی ارزش ها از طریق ساختار روایت داستانی را در اختیار ما قرار می دهد. اما برای تحقق بخشیدن به داستان باید دائماً زندگی کرد و دوباره آنرا زنده کرد . در کودکی ما یک فیلم را تماشا می کنیم، یک آهنگ را بارها و بارها گوش می دهیم. تکرار نام بازی است. و برای زنده شدن دوباره آن ، داستان باید زنده شود. به نمادها، قهرمانان، جزئیات و نتایج نیاز دارد. برای برندها، این به معنای لوگوها، مدیران عامل، تأثیرگذاران، ساخت و سازها، محصولات، زبان است. زمانی که داستان بارها زندگی میشود، نقاط اوج روایت واضحتر و واضحتر میشوند. و در نتیجه بیشتر قابل تشخیص است. یک swoosh نماد داستان پیروزی می شود. یک سیب به نماد داستان نوآوری خلاق تبدیل می شود. یک خودرو به نماد داستان شورش علیه تغییرات آب و هوایی تبدیل می شود. طراحی یک برند، طراحی نمادها، قهرمانان و نتایج یک داستان است. طراحی یک برند، طراحی داستان آن است. بنابراین دفعه بعد که آن کفشهای ورزشی را میخرید یا روی آن موس کلیک میکنید، به یاد داشته باشید: شما فقط یک محصول را نمیخرید، بلکه در داستان شرکت میکنید.
زمانی که نمادها وجود داشته باشند، فرهنگ مشترکی وجود دارد.
وقتی داستانی در میان گروهی از مردم جا افتاده است، نمادهای آن نیز تثبیت می شود. در این مرحله، یک فرهنگ مشترک پدیدار می شود. این یک فرهنگ مشترک است که بر پایه ارزش های مشترک بنا شده و توسط یک داستان مشترک ساخته شده است. و آن نمادهای قابل تشخیص به همان اندازه که بلوک های سازنده هستند یادآور داستانی که حفظ می کنند نیز هستند . هنگامی که این نمادها نمایش داده می شوند، زمانی که داستان در ارتباطات گفته می شود، زمانی که محصولات برند به دست می آیند، آن معاملات تاییدی اساسی برای ارزش های پایه گذاری هستند. یک داستان نه تنها برای برند، بلکه برای کسانی که با آن تعامل دارند نیز هویت فرهنگی ارائه می کند. من این کفش های کتانی را می خرم. من آن بازی آنلاین را بازی می کنم. من سوار این دوچرخه هستم من اهل این کشور هستم. بازی کردن این هویت آن را تقویت می کند، زیرا ما فرهنگی را که تولید می کند به اجرا در می آوریم. مردم میتوانند با احیای دوباره داستان و بازی کردن فرهنگ به روشهای خلاقانه خود، هویت خود را برای خود بسازند، و خود جزئیات جدیدی را به کل روایت اضافه کنند. هویت، قدرت داستان یک برند، در محل کار نیز صدق میکند: همه را تشویق میکند تا مسیر را ادامه دهند و به آنها دلیلی برای شگفتانگیز کردن میدهد.
وقتی فرهنگ هست، داستان هم هست. وقتی داستانی هست، برندی هم هست.
بنابراین فرهنگ مشترک از ارزش های مشترک، رفتارهای جدیدی ایجاد می کند. این رفتارها را میتوان با دادهها اندازهگیری کرد و باعث رشد برند شد: سهم بیشتر از بازار و در نهایت ارزشگذاری بازار بالاتر. هنگامی که یک برند یک فرهنگ مشترک ایجاد می کند، یک پیوند نامرئی، احساسی و قدرتمند ایجاد می کند که شرکت، کارمندان و مصرف کنندگان را به هم متصل می کند. آخرین چیز، در زمان عدم اطمینان و بی ثباتی، داستان های برند همیشه به شما این امکان را می دهد که عقب نشینی کنید و بگویید: “داستان ما چیست که ما را به اینجا و به این موفقیت بزرگ رساند؟”
داستانهای برند، میراث برندی را ایجاد میکنند که به شما برتری میدهد
میراث برند با اجرای مداوم وعدههای یک برند در طول زمان و گفتن مداوم داستانهای برندتان به دست میآید. این امر با نادیده گرفتن مداوم انتظارات مشتری از طریق ارائه محصولات و خدمات با کیفیت بالا، ایجاد ارتباطات عاطفی با مشتریان از طریق داستان سرایی، ایجاد هویت برند ثابت و ارائه ارزش های اصلی آن به دست می آید. میراث برند عملکرد بهتری دارد، زیرا تکرار آن سخت است. این امر باعث می شود مشتریان تمایل بیشتری به خرید از برندی داشته باشند که می شناسند و به آن اعتماد دارند. میراث برند گواه این است که یک شرکت کاملاً به ارزشهای اصلی خود متعهد است و مایل است تا مسافت بیشتری را برای مردم طی کند. این یک راه هیجان انگیز و استراتژیک برای شرکت ها برای ایجاد یک رابطه پایدار با مشتریان خود است. میراث برند عملکرد بهتری دارد، زیرا تکرار آن سخت است. این امر باعث می شود مشتریان تمایل بیشتری به خرید از برندی داشته باشند که می شناسند و به آن اعتماد دارند. برندهای معنادار همیشه از هیجان بیمعنی که قدرت ماندگاری کمی دارند، بهتر عمل میکنند. داستانهای برند، شرکتها را به افراد رویایی با عشق به برند و سهم بزرگتری از آینده تبدیل کرده است. هنگامی که یک برند به یک نقطه فرهنگی دست می یابد، به عنوان یک بلوک محکم در ذهن همه کسانی که آن را می شناسند زندگی می کند. وقتی فرهنگ هست، داستان هم هست. وقتی داستانی هست، برندی هم هست.