برند شما در حال شکست خوردن است.
شما دارید تلاش میکنید که در یک دستهبندی جا بیفتید، به جای اینکه یک دستهبندی جدید خلق کنید. سادهترین راه برای گم شدن در جمع، کپی کردن از رقبا است — ظاهرشان، اقداماتشان، همه چیزشان. و بدترین قسمت اینجاست: شاید حتی متوجه نباشید که دارید این کار را میکنید. چند تغییر کوچک اینجا و آنجا ایجاد میکنید و فکر میکنید متفاوت هستید. اما نیستید. شما از زاویه اشتباهی به برندسازی نگاه میکنید. آن را ابزاری میبینید برای “شکست دادن رقبا” یا “برجسته شدن.” میدانم که این جمله آشناست.
این وضعیت چه شکلی دارد؟ میتواند اینطور شروع شود:
شما یک ایده فوقالعاده برای کسبوکار دارید که میخواهید شروع کنید. یا چیزی جدید است یا چیزی که قبلاً انجام شده. فرض کنیم این ایده از قبل وجود دارد. پس تصمیم میگیرید رقبا را بررسی کنید تا ببینید “چه چیزی جواب میدهد.” چند رقیب پیدا میکنید، بزرگترینشان را انتخاب میکنید، و شروع میکنید به پایهریزی تصمیمات خود بر اساس چیزی که برای آنها “جواب داده است.” کمکم، ایدهتان به شدت تحت تأثیر آنچه که از قبل وجود داشته قرار میگیرد، و بدون اینکه متوجه شوید، در جمع گم میشوید. من این چرخه را خیلی خوب میشناسم چون خودم آن را زندگی کردهام. من فکر میکردم چیزی که برای رقبایم جواب داده، برای من هم کار میکند، و نمیتوانستم بدون بررسی اینکه آیا آنها این کار را همینطور انجام دادهاند یا نه، تصمیم بگیرم.
شاید شما بگویید: “باشه، من مثل تو سردرگم نیستم. من از کسی کپی نمیکنم. حالا چی؟” حتی اگر از کسی تقلید نمیکنید، ممکن است همچنان در جمع گم شوید. چرا؟ چون شما در یک دستهبندی جا افتادهاید — دستهبندیای که خودتان خلق نکردهاید. شما بر اساس قوانینی بازی میکنید که دیگران تعیین کردهاند. و مشکل اصلی اینجاست. چیزی که من پیشنهاد میدهم ساده است: من به شما کمک میکنم برندی بسازید که جا بیفتد — اما در یک دستهبندی که متعلق به خودش است.
راز خلق یک دستهبندی مخصوص به خودتان
قانون اول: نمیتوانید همه را هدف قرار دهید.
(حداقل هنوز نه)
هدف اصلی از قرار دادن برندها در دستهبندیها، تفاوتسازی و مشخص کردن مخاطبان هدف است. شما میتوانید دو کسبوکار مشابه را پیدا کنید که مخاطبان کاملاً متفاوتی را هدف قرار میدهند، و همین تفاوت است که همهچیز را تغییر میدهد. همهچیز — از موقعیتگذاری تا هویت بصری — وقتی دقیقاً بدانید با چه کسی صحبت میکنید، تغییر میکند.
برندهایی که یک دستهبندی را در اختیار دارند، همه را هدف قرار نمیدهند. آنها یک گروه خاص از افراد را هدف قرار میدهند که بهخوبی آنها را میشناسند.
این شناخت یکشبه به دست نمیآید؛ آنها به دنبال شناخت مخاطبان خود میروند. تحقیق میکنند، از ابزارهایی مثل ChatGPT استفاده میکنند و مهمتر از همه، با مردم واقعی صحبت میکنند. مردم نیروی محرکه هر استراتژی موفقی هستند. استراتژی با مشخص بودن آغاز میشود.برندسازی استراتژی است، نه پول.
قانون دوم: برندسازی بر پایه استراتژی استوار است. استراتژی تصمیمات را هدایت میکند.
مشکل این است که بیشتر افراد فکر میکنند برندسازی حرفهای به پول بستگی دارد. شما میتوانید پول زیادی خرج کنید و هیچ نتیجه مفیدی به دست نیاورید. به همین دلیل است که برندسازی حرفهای گران نیست، بلکه با فکر انجام میشود. حتی صحبت از چیزی که شما آن را حرفهای میدانید نیست؛ بلکه درباره چیزی است که مخاطبان شما آن را حرفهای میدانند. برای خلق یک دستهبندی جدید، باید با تحقیق، شناخت دقیق مخاطبان، و تعریف استراتژی متمرکز آغاز کنید، نه صرفاً با پول خرج کردن. خرج کردن پول برای ظاهر، شما را لوکس یا حرفهای جلوه نمیدهد. ظاهر لوکس یا “پریمیوم” نتیجه یک ترکیب پایدار از وضوح، داستانسرایی و ثبات است. به برندهای پریمیومی که میشناسید فکر کنید.
آنها احتمالاً همه این ویژگیها را دارند:
پیامرسانی و جایگاهیابی کاملاً واضح،
داستانسرایی حرفهای،
و ثبات در تمام جنبههای برند.
من دیدهام که یک نفر به تنهایی این اصول را بهتر از بسیاری از آژانسها پیادهسازی کرده است. انجام این کار آسان نیست، اما ممکن است. این نشان میدهد که لوکس بودن به معنای گران بودن نیست، بلکه به معنای فکر شده بودن است. شما برای وضوح مورد نیاز برای ظاهر شدن به عنوان یک برند لوکس هزینه میکنید. ظاهر لوکس فقط به پول وابسته نیست؛ اگر اینطور بود، هر کسی میتوانست لوکس به نظر برسد.
برندسازی لوکس = وضوح + داستانسرایی + ثبات
این متن پیام مهمی دارد:
شما میتوانید “بد” به نظر برسید و همچنان حرفهای یا لوکس به چشم بیایید.
شما میتوانید “معمولی” به نظر برسید و همچنان لوکس باشید.
حتی اگر “خوب” به نظر برسید، باز هم میتوانید حرفهای جلوه کنید.
ظاهر اهمیت دارد، اما نه به آن اندازه که مردم تصور میکنند.
اما حقیقت این است:
اگر استراتژی برند نداشته باشید، خیلی خیلی دور از ظاهر لوکس و حرفهای هستید.
چرا؟ چون بدون استراتژی:
مخاطبان خود را گیج میکنید،
کمتلاش یا غیرقابلتوجه به نظر میرسید،
و بهسادگی از دید مخاطب عبور میکنید، گویی اصلاً وجود ندارید.
با ساخت استراتژی، “پریمیوم” بودن بهطور طبیعی آشکار میشود. برندی که فقط لوگو یا وبسایتی شیک باشد، برند نیست. برند، دستدادن شماست، صدای شما در جمع است، و کارهایی که وقتی هیچکس نگاه نمیکند انجام میدهید. بدون وضوح درباره آنچه که به آن اعتقاد دارید و نمایندگی میکنید، ظاهر لوکس نخواهید داشت. و بدتر از آن، پیش از آنکه کسی به شما توجه کند، از ذهنها پاک میشوید. برندهای الهامبخش خود را به یاد بیاورید. اپل، نایکی، یا حتی یک نانوایی کوچک محلی که همیشه شلوغ است.
آنها بازی را جدی گرفتهاند. پایهای ساختهاند که دقیقاً نشان میدهد چه کسی هستند. و مردم آن را به خاطر میسپارند. وقتی استراتژی خود را بهدرستی اجرا کنید، نیازی به فریاد زدن برای جلب توجه ندارید. مردم خودشان به شما توجه میکنند، نه به این دلیل که التماس کردهاید، بلکه چون خودشان را در داستان شما میبینند.
این برندسازی واقعی است:
جذب بیدردسر.
آنها شما را میبینند و میگویند:
“بالاخره! اینها همانهایی هستند که نیازهای ما را درک میکنند.”
این معنای واقعی “پریمیوم” است: هماهنگی بینقصی که باعث میشود مخاطبان احساس کنند شما برای آنها ساخته شدهاید.
این چیزی است که وقتی با هم کار میکنیم اتفاق میافتد:
۱. وضوح در داستان برند شما
با هم جوهرهی وجودی برند شما را کشف میکنیم — آنچه که نمایندگی میکنید و چرایی وجودتان. داستانی میسازیم که توجه را جلب کند و تاریخ بسازد. بدون زواید و اضافات — فقط هدفی غیرقابل انکار.
۲. استراتژی که شما را متمایز میکند، در دستهبندی خودتان
موقعیتگذاری و پیامرسانیای طراحی میکنیم که نه تنها به شما در رقابت کمک کند، بلکه فضای منحصربهفردی برای شما ایجاد کند. دستهبندیای که مخصوص خودتان است و در آن رشد میکنید.
۳. طراحیهایی ماندگار و بهیادماندنی
هویت بصری برند شما مانند میراثی در حال شکلگیری خواهد بود. جسور، شیک، بازیگوش — اما کاملاً متکی بر DNA برندی که برای دوام آوردن و الهامبخش بودن ساخته شده است.
برند شما میتواند:
پر سروصدا و بیهدف باشد،
یا
افسانهای که همه از آن یاد میکنند.
انتخاب با شماست.