محتوای دانش باید دارای داستانگویی باشد تا سطح بازی را ارتقا دهد.
به نظر میرسد که این روزها دانش به شکلی خستهکننده ارائه میشود.
آخرین بار کی یک وبلاگ، مقاله، یا پستی در لینکدین خواندید که آنقدر جالب بود که آن را ذخیره کردید تا مشابهش بنویسید؟
دو نکته اینجا وجود دارد:
محتوای ارزشمندی وجود دارد که به شکل خستهکنندهای ارائه شده است، و مردم فقط به این دلیل که خواندنش جذاب نیست، اطلاعات ارزشمند آن را از دست میدهند.
محتوای عمومی و سادهای وجود دارد که به شکل جذاب و داستانگونه ارائه میشود، و همین باعث میشود افراد بیشتر با آن ارتباط برقرار کنند.
چه چیزی در اینجا بیشتر در حال جریان است؟
من فکر میکنم مورد دوم – چون تعداد بیشتری داستانگو وجود دارند که دوست دارند محتوا را کوتاه نگه دارند و مطالب عمومی را به روشهای خلاقانه و منحصربهفرد بیان کنند. اما تعداد کمی از داستانگوها هستند که دانش واقعی را به شیوهای جالب ارائه میدهند – ما به چنین افرادی بیشتر نیاز داریم.
وقتی کسی به اطلاعات نیاز دارد، چه باید کرد؟
درک این نکته که «مخاطب تا زمانی که اطلاعات را به شکلی ارائه نکنید که مانند مقالات سرگرمی و فرهنگی جذاب باشد، آن را نمیخواند» کلید اصلی است. اما استفاده از منابع، جذاب کردن محتوا و نگه داشتن مخاطب تا انتهای متن برای یک نویسنده دشوارتر از همیشه شده است. همه مثالها برای اطلاعاتی که ما (نویسندگان) میخواهیم ارائه دهیم، مناسب نیستند، و این تحقیق بیشتر از خودِ تحقیق درباره اطلاعات مقاله زمان میبرد.
چطور میتوان این مشکل را حل کرد؟
مصرف محتوایی که هم ارزشمند باشد و هم به شکلی جذاب ارائه شده باشد – این تنها راهحل است. زیرا خواندن چنین محتوایی به نویسندگان کمک میکند بفهمند چگونه و چه زمانی این کار را انجام دهند.
اخیراً محتوای ارزشمندی در لینکدین خواندم؛ اینجا مطالعه کنید.
من این مطلب را فقط به خاطر نیازی که داشتم خواندم. در آن لحظه اصلاً در حالت روحی نبودم که اهمیت بدهم آیا متن جذاب است یا نه. زیرا میخواستم بدانم لینکدین چطور تغییر کرده و چه عواملی را برای ساخت برند شخصیام در این پلتفرم باید در نظر بگیرم. این دیدگاه را پس از خواندن صدها وبلاگ، مقاله، و پست خستهکننده در لینکدین برای یادگیری درباره نسخه جدید لینکدین به دست آوردهام.
بنابراین، هیچ برند یا خدماتی نمیتواند منتظر بماند تا خواننده از محتوای دیگر خسته شود و برای کسب دانش محضی که ارائه کردهاند به سراغ مقاله آنها بیاید. واقعیت این است که کشف این نوع محتوا (از برندها) ماهها زمان میبرد.
یکی دیگر از مشکلات این است که —
اگرچه محتوا ممکن است جالب به نظر برسد، اما زمان خواندن آن توسط مردم یا مواجهه آنها با این محتوا معمولاً خیلی مناسب نیست. مردم بیشتر به این توجه دارند که آیا این محتوا اطلاعات را به شکلی قابلفهم ارائه میدهد و آیا مشکلشان را حل میکند یا نه، و به منابع و ارجاعاتی که نویسنده استفاده کرده، اهمیت زیادی نمیدهند.
راهحل کجاست؟
بنابراین، اولین قدم نوشتن محتوای دانش به شکلی جذاب است. وارد کردن «داستانگویی» در زمان و مکان مناسب — برای ارائه دانش به خواننده در زمانی که به آن نیاز دارد. به این ترتیب، هر خواننده و نویسندهای کیفیت مصرف محتوای خود را بهبود میدهد؛ این کار سطح بازی را ارتقا میدهد 🎯
مشکلی که در مصرف محتوا وجود دارد، منجر به نوشتن محتوای عمومی فقط با اطلاعات میشود — که هیچکس نمیخواهد آن را بخواند — و نتیجه این میشود: هیچگونه بازدیدی.
برای نوشتن به شکلی جذاب، باید محتوای جذاب خوانده شود. هرچند این فرآیند زمانبر است، اما تحقیق در مورد محتوای عالی باعث میشود نویسندگان به شکل خلاقانهتری فکر کنند و الهام بگیرند تا بهطور جذاب بنویسند؛ بدون اینکه هنگامی که اطلاعاتی باید توسط خواننده دریافت شود، آن را بیش از حد کش دهند و از سوی دیگر، زمانی که باید از ارجاعات استفاده کنند، این کار را بهگونهای انجام دهند که خواننده را وادار به ادامه خواندن کند.
نقش هوش مصنوعی
هوش مصنوعی باعث شده است بسیاری از نویسندگان به حداقل و سطح پایین فکر کنند. من میبینم که برندها نیز به نویسندگان فشار میآورند تا کار را سریعتر انجام دهند و ابزارهایی را برای خلاقیت با مهندسی پرامپت معرفی میکنند. دیگر نیازی به نویسندگان ندارند؛ آنها به مهندسین پرامپت نیاز دارند که بتوانند کار را از هوش مصنوعی استخراج کنند. آنها به متخصصان خلاق در حوزه موضوعات نیاز دارند.
یک نکته ساده برای برندها —
هوش مصنوعی نمیتواند بهطور خلاقانه مانند انسان بنویسد. زیرا نویسنده انواع مختلف محتوا را میبیند و داستانی جالب از آن میسازد. اما هوش مصنوعی تحقیق خود را تنها به موضوعی که در پرامپت ذکر شده محدود میکند. اگر از هوش مصنوعی بخواهیم که دنیای محتوا را بررسی کرده و خط جالبی پیدا کند، نمیتواند. هوش مصنوعی هنوز فقط مقالات و وبلاگهای مرتبط نوشتهشده در اینترنت را میبیند و سعی میکند یکی از آنها را با همان اطلاعات بسازد.
پافشاری بر این که نویسندگان از ابزارها استفاده کنند و آنها را مجبور به تبدیل شدن به متخصصان موضوعات خاص کنند، به وضوح باعث میشود که آنها به حداقل فکر کنند و خلاقیتشان را حتی در مرحله تفکر از بین ببرد. چگونه یک نویسنده میتواند یک اثر شاهکار خلق کند؟
این غیرممکن است. به آنها زمان برای تحقیق بدهید؛ بگذارید یک خط عالی پیدا کنند و یک شاهکار بنویسند. تمام چیزی که میتوانید انجام دهید این است که کمی زمان به آنها بدهید. آنها میدانند چطور مهارتشان را بهبود دهند؛ تمام چیزی که نیاز دارند زمان است.