لحظات پنهانی را کشف کنید که میتوانند مخاطبان بالقوه را به مشتریان واقعی تبدیل کنند.
تصور کنید:
شما و تیم بازاریابیتان تازه خلاقانهترین ویدئوی محصول خود را در شبکههای اجتماعی منتشر کردهاید. همه هیجانزدهاند و منتظر واکنشهای عمومی و در نهایت، فروشهایی هستند که قرار است سرازیر شود. اما یک هفته میگذرد و خبری از بازخوردهای مثبت نیست. یک ماه دیگر صبر میکنید و همچنان هیچ تغییری در میزان فروش مشاهده نمیشود.
چه اشتباهی رخ داده است؟
سناریوهایی از این دست، متأسفانه در دنیای بازاریابی بسیار رایجاند. اغلب تلاش زیادی میکنیم تا محتوای بعدیمان بهترین باشد، اما در نهایت با واکنشهای کمرنگ و ناامیدکننده مواجه میشویم. بدتر اینکه این وضعیت ممکن است باعث شود در خلاقیت خود تردید کنیم و همین شروع یک چرخه نزولی از شکستهای بازاریابی باشد. اما واقعیت اینجاست: برخلاف تصور رایج، خود محتوا اغلب مشکل اصلی نیست. مسئله اصلی این است که کجا دیده میشود— این همان حلقه گمشده حیاتی است.
قانون شماره ۷
بیایید یک تمرین سریع انجام دهیم: سعی کنید یک تبلیغ اخیر را که دیدهاید به یاد بیاورید — هر چه جزئیات بیشتری یادتان بیاید، بهتر است. احتمال زیادی وجود دارد که آن تبلیغ، خلاقانهترین تبلیغی که در زندگیتان دیدهاید نبوده باشد.
و با این حال، تصویری واضح از آن در ذهن دارید. دلیلش چیست؟
پاسخ در تکرار نهفته است — یا دقیقتر بگوییم، تعداد دفعاتی که آن را دیدهاید.
اینجاست که با قانونی مهم اما اغلب نادیدهگرفتهشده در تبلیغات آشنا میشویم:
قانون شماره ۷
این قانون کلاسیک بازاریابی میگوید که مشتریان بالقوه باید حداقل هفت بار یک پیام یا محتوای برند را ببینند تا احتمال اقدام از سوی آنها — مانند بازدید از وبسایت یا خرید — افزایش یابد.
این قانون بر منطق درستی استوار است: هرچه یک فرد چیزی را بیشتر ببیند، آشناتر و قابلاعتمادتر به نظر میرسد. همین حس آشنایی باعث میشود که مخاطب برند را به خاطر بسپارد و راحتتر با آن تعامل برقرار کند. به آن سناریویی که در ابتدای بحث اشاره کردم فکر کنید.
مشکل نه در کیفیت محتوای تولیدشده بود، بلکه در جایگاه و میزان دیدهشدن آن محتوا بود که بهشدت ضعیف عمل شده بود. حق با شماست، عذر میخوام بابت تأخیر در ترجمه. در ادامه، ترجمه رسمی و دقیق متن موردنظر رو بدون هیچ تغییر و علامت اضافه میتونید بخونید:
آپلود کردن محتوا بهصورت ارگانیک در شبکههای اجتماعی (که حرکت رایجی در میان بازاریابان تازهکار است) به این معناست که مصرفکنندگان ممکن است فقط چند بار محتوای شما را ببینند — که برای به خاطر سپردن چندان مؤثر نیست.
در واقع، گزارشی از سوی متا نشان داده است که مصرفکنندگانی که با یک برند از طریق چند نقطه تماس مواجه میشوند، ۲.۵ برابر بیشتر از کسانی که فقط یک بار در معرض محتوا قرار گرفتهاند، تبدیل به مشتری میشوند.
خب، حالا سوال این است: آیا بازاریابان فقط باید محتوای خود را در هر جای ممکن منتشر کنند؟
این شروع بدی نیست — اما باید این کار را بهصورت استراتژیکتر انجام دهید تا بتوانید قیف بازاریابی خود را بهدرستی بهینه کنید. در ادامه چند روش مؤثر برای اطمینان از اینکه قانون شماره ۷ در بازاریابی شما اجرا میشود آورده شده است:
نکته اول: ریتارگتینگ (هدفگیری مجدد)، رمز تقلب شماست.
بالا بردن (Boost) تبلیغات راه خوبی است تا مشتریان بالقوه شما بتوانند تبلیغتان را هفت بار ببینند،
اما چیزی که حتی بهتر از آن است چیست؟
اینکه فقط مشتریانی که واقعاً علاقهمند هستند، تبلیغ شما را هفت بار ببینند.
اجازه بدهید توضیح بدهم:
ریتارگتینگ (هدفگیری مجدد) یکی از گزینههای تبلیغاتی است که به شما اجازه میدهد تبلیغ خود را فقط به کسانی نشان دهید که بهنوعی علاقهای به برند شما نشان دادهاند. اقداماتی مانند لایک کردن محتوای شما یا بازدید از وبسایتتان، به عنوان نشانهای از علاقه در نظر گرفته میشوند — که پلتفرم تبلیغاتی میتواند آنها را شناسایی کرده و این افراد را به عنوان «سرنخهای با علاقه بالا (High-interest leads) برچسبگذاری کند.
در ادامه، فرآیندی کاملاً خودکار رخ میدهد: پلتفرم تبلیغاتی، بودجه بازاریابی ارزشمند شما را صرفاً برای نشان دادن تبلیغات به همین افراد صرف میکند.
هوشمندانه نیست؟
در نهایت، شما قرار نیست همه را تبدیل به مشتری کنید — فقط همانهایی را که بیشترین ارتباط را با برندتان دارند. بهترین بخش ماجرا این است که گزینههای ریتارگتینگ در همه پلتفرمهای بزرگ مانند Meta در دسترس هستند، پس در صورتی که یک حساب برند به آنها متصل کرده باشید، میتوانید بلافاصله کار را شروع کنید.
نکته دوم: پشتیبانی با تأیید شخص ثالث (Third-Party Endorsements)
میدانم: همکاری با اینفلوئنسرها موضوع تازهای نیست، اما همچنان نقش بسیار مهمی در اجرای قانون شماره ۷ دارند. و دلیلش ساده است: احتمال زیادی وجود دارد که نتوانید تمام مخاطبان هدف خود را از طریق تبلیغات یا محتوای ارگانیک پوشش دهید — همیشه تعدادی هستند که از چشم الگوریتم پنهان میمانند. در چنین شرایطی، اینفلوئنسرها نقطه تماس تازهای هستند که میتوانند به این دسته از مصرفکنندگان بالقوه دسترسی پیدا کنند. علاوه بر این، اینفلوئنسرها به این دلیل مؤثرند که یک تأیید شخص ثالث برای برند شما ارائه میکنند. این درست مانند تبلیغات دهانبهدهان عمل میکند — جایی که شما معمولاً به صدای بیطرف سوم بیشتر از صدای مستقیم برند اعتماد میکنید. فقط به یاد داشته باشید که باید اینفلوئنسری را انتخاب کنید که با ارزشهای برندتان همراستا باشد (کیفیت مهمتر از کمیت است!)، و هرگز — دوباره تأکید میکنم — هرگز در این نوع محتوای تبلیغاتی، اغراقآمیز عمل نکنید. و اگر مطمئن نیستید که کدام اینفلوئنسرها برای تبلیغ برندتان مناسباند، پلتفرمهای هوشمند زیادی مثل Sprout Social وجود دارند که میتوانند این کار سخت را برای شما انجام دهند.
نکته سوم: همه چیز را بازتولید (Repurpose) کنید
فرض کنیم شما یک ویدیوی شاخص و فوقالعاده تولید کردهاید. این یعنی یک محتوای قدرتمند در دست دارید — اما چرا در همینجا متوقف شوید؟ شما میتوانید خیلی راحت آن ویدیو را به بخشهای کوچکتری مثل اینفوگرافیکها یا پستهای تصویری ثابت تبدیل کنید — در نتیجه محتوای بیشتری در اختیار دارید و فرصتهای بیشتری برای تعامل با مخاطب بهدست میآورید!
بازتولید محتوا پادشاه است.
این بخش جداییناپذیر از روش کار بازاریابهای کارآمد است — جایی که هدف اصلی، استفاده حداکثری از هر قطعه محتواست.
و یک مزیت مهم دیگر که اغلب نادیده گرفته میشود این است که بازتولید محتوا باعث میشود مخاطبانی که محتوای اصلی شما را ندیدهاند، با آن مواجه شوند. فراموش نکنید، هدف اصلی این است که بیشترین فرصت را برای دیدهشدن محتوایتان فراهم کنید — پس هر حرکت استراتژیکی، حتی اگر کوچک باشد، در تصویر کلی تأثیرگذار خواهد بود.
جمعبندی
ایجاد هفت فرصت برای دیدهشدن محتوای برندتان توسط مشتریان، کلید بازاریابی کارآمد است. و این هفت فرصت لزومی ندارد که هفت نقطه تماس کاملاً متفاوت باشند — میتوانید تنوع را از طریق زمانبندیهای مختلف، پلتفرمهای مختلف، یا قالبهای محتوایی متفاوت ایجاد کنید.