یکی از مراجعین جدید مربیگری من، مایک، یک مدیر جوان در صنعت مالی با مدرک MBA معتبر، برای ترفیع رد شد. وقتی از سرپرستش درباره تصمیم پرسید، رئیسش پاسخ داد: «چون کسی شما را نمی شناسد.» این برای مایک غافلگیرکننده بود، زیرا او مرتباً به دلیل اخلاق کاری قوی و نتایج خوبش مورد تحسین قرار می گرفت. او فکر می کرد که همه او را در شرکت کوچک می شناسند. چیزی که او متوجه شد این بود که مدیران ارشد حاضر در میز تصمیم گیری نمی دانستند که او از چه چیزی دفاع می کند و او چه کسی است. مایک اشتباهی مرتکب شد که بسیاری از ما در اوایل کارمان آن را تجربه می کنیم. ما بر این باوریم که تلاشها، تحصیلات یا عملکرد ما برای پیشی گرفتن از همکاران و تضمین فرصتهای پیشرفت کافی است. ما ارزش ساختن یک برند شخصی را نادیده می گیریم (یا به سادگی به ما آموزش داده نمی شود).
پرسونال برندینگ چیست؟
مدیران شرکت مایک می دانستند که او دارای یک عملکرد قوی است. چرا این برای ارتقای شغلی او کافی نبود؟
در سازمان های با عملکرد بالا، در سطوح معین، همه افراد استثنایی هستند. برای اینکه ارزش خود را به وضوح متمایز کنید و آنچه را که روی میز می آورید، باید بیشتر از داشتن یک شهرت خوب انجام دهید. شما باید یک برند شخصی برجسته داشته باشید. اغلب، ما شهرت خود را با برند شخصی خود اشتباه می گیریم. اما این دو یکی نیستند. هرکسی شهرت دارد. اولین تاثیری که میگذارید، روابطی که با مدیران و همتایانتان برقرار میکنید، و نحوه برقراری ارتباط – همه اینها بر دید دیگران از شما تأثیر میگذارند. به عنوان مثال، اگر از همکاران خود بخواهید که شما را توصیف کنند، ممکن است بگویند شما فردی خونگرم هستید که به راحتی می توان با او همکاری کرد. برخی ممکن است بگویند که شما گاهی اوقات دیر به جلسات میروید، اما در اولویتبندی وظایف عالی هستید. شهرت شما متشکل از عقاید و باورهایی است که مردم در مورد شما بر اساس اعمال و رفتار جمعی شما شکل می دهند. از سوی دیگر، برند شخصی شما بسیار هدفمندتر است. این طوری است که می خواهید مردم شما را ببینند. در حالی که شهرت به اعتبار مربوط می شود، برند شخصی شما در مورد دیده شدن و ارزشهایی است که ظاهراً آنها را نمایندگی می کنید. شما این قدرت را دارید که برند خود را با همسو کردن اهداف خود با اقدامات تعریف کنید. به این معنا که تصمیمات و رفتارهای خود را تغییر دهید تا بر دید دیگران از شما تأثیر بگذارد و به آنها کمک کنید که هم از نظر احساسی و هم از نظر فکری با تصویری که امیدوارید به تصویر بکشید ارتباط برقرار کنند. اگر آن تصویر با فرصتهایی که میخواهید مطابقت داشته باشد، به احتمال زیاد آنها را ایمن خواهید کرد.اکنون که می دانیم برند شخصی چیست و چرا اهمیت دارد، بیایید ببینیم که چگونه می توانید شروع به ساخت برند خود کنید.
چگونه یک پرسونال برند بسازیم؟
مرحله اول) بفهمید که چه چیزی شما را هدایت می کند.
با پرسیدن سوالات زیر از خود شروع کنید:
- چه علتی به شما انگیزه می دهد که صبح از خواب بیدار شوید و به سر کار بروید؟
- به چه مهارت ها یا استعدادهایی بیشتر افتخار می کنید؟
- در مورد چه مهارت هایی کنجکاو هستید اما هنوز باید آن را بسازید؟
- چه نوع وظایف یا پروژه هایی به شما انرژی می دهند؟
- چه موضوعاتی بیشتر علاقه شما را برمی انگیزد؟
- ده سال بعد، می خواهید چه کمکی به جهان داشته باشید؟
- افرادی که بیشتر آنها را تحسین می کنید چه وجه اشتراکی دارند؟
پاسخ های خود را به این سؤالات بنویسید و به هر همپوشانی یا همسویی که کشف کردید توجه کنید. این تمرین می تواند به شما کمک کند تا برخی از ارزش ها، باورها یا اهدافی را که در حال حاضر شما را هدایت می کنند، شناسایی کنید. به عنوان مثال، شاید متوجه شده باشید که در مدیریت مؤثر تعارض عالی هستید، عاشق ایده های جدید هستید و از همکاری با دیگران لذت می برید. شاید یاد بگیرید که افرادی که بیشتر آنها را تحسین می کنید کنجکاوی، شفقت و خلاقیت نشان می دهند. شناسایی و تأمل در مورد آنچه شما را هدایت میکند و همچنین آنچه میخواهید به دست آورید، به شما کمک میکند تا مهارتها و شایستگیهای موجود خود را برای نشان دادن عمدی رفتارهایی که بزرگترین نقاط قوت و علایق شما را نمایان میسازد، مهار کنید.همچنین میتوانید از این دانش برای تأمل در مورد مهارتهای جدیدی که ممکن است برای رسیدن به جایی که میخواهید نیاز داشته باشید، استفاده کنید.
مرحله دوم) ارزش های خود را با اهداف سازمان هماهنگ کنید
شما شروع بسیار خوبی دارید، اما اگر میخواهید در نقش فعلی خود رشد کنید، مهم است که راههایی را بیابید تا برند خود را به اهداف سازمان خود متصل کنید. با نگاه کردن به افرادی که در شرکت شما موفق و مورد تحسین هستند، شروع کنید. رفتارها و صفاتی را که به طور مداوم از خود نشان می دهند، مشاهده کنید. با ارزش ترین نقاط قوت آنها چیست؟ رفتار آنها چگونه به پیشرفت کسب و کار کمک می کند؟
اکنون به مرحله اول برگردید و اهداف و ارزشهایی را که شناسایی کردهاید تامل کنید. آیا بین مهارتهای فعلی خود و ویژگیهایی که سازمانتان به آنها پاداش میدهد، همسویی میبینید؟ اگر چنین است، روی توسعه آن مناطق تمرکز کنید. اگر نه، ممکن است لازم باشد شایستگی های خود را گسترش دهید. در هر صورت، این تمرین به شما کمک می کند تا یک برند شخصی را تصور کنید که هم با آرزوهای شما و هم با اهداف استراتژیک شرکت شما همسو باشد.
گاهی اوقات انتخاب یک کلمه کلیدی یا ویژگی می تواند مفید باشد تا به برند شما کمک کند، به عنوان مثال: رهبر، مبتکر، خلاق، یا متخصص. برای ادامه ساختن بر روی مثال اصلی خود، فرض کنید به یک تیم تحقیق و توسعه (R&D) در یک شرکت کالاهای مصرفی ملحق شده اید. شاید مشاهده کنید که سازمان شما مرتباً پیشرفته ترین محصولات جدید را به بازار می آورد و برای رهبرانی ارزش قائل است که وضعیت موجود را به چالش می کشند و خارج از چارچوب فکر می کنند. چگونه نقاط قوت فعلی شما با اهداف شرکت همخوانی دارد؟ شما خود را فردی خلاق می بینید که عاشق حل مسائل پیچیده است. با توجه به آن، ممکن است در مورد «مبتکر» به عنوان ویژگی اصلی برند شخصی خود تصمیم بگیرید.بنابراین، گام بعدی شما این است که صفات و رفتارهای خاصی را که باید توسعه دهید و به طور مداوم نشان دهید تا به عنوان یک مبتکر دیده شوید، شناسایی کنید. اینها ممکن است شامل ویژگیهای قابل مشاهده مانند ایجاد راهحلهای خلاقانه و مدبرانه برای مشکلات، ادغام ایدهها و ورودیها از منابع مختلف، و ایجاد پیشنهادات دیگران در طول جلسات باشد. در نهایت، هدف شما این است که آنچه را که به آن علاقه دارید، با ارزش های اصلی سازمان خود هماهنگ کنید و از آن اشتیاق برای رشد حرفه ای خود و تقویت برند شخصی خود استفاده کنید.
مرحله سوم) ذینفعان خود را ترسیم کنید
درست مانند دنیای تجاری، یک برند نمی تواند موفق شود اگر کسی از آن آگاه نباشد. مانند مشتری من مایک، اگر نتوانید برند خود را برای مخاطبان گسترده – به ویژه تصمیم گیرندگان کلیدی – به نمایش بگذارید، بعید است که آن فرصت های بزرگتر و بهتر را بدست آورید. برای بیشتر دیده شدنتان در سازمان، سعی کنید یک نقشه سهامداران ایجاد کنید. این ابزاری است که به شما کمک میکند تأثیرگذاران سازمان خود را شناسایی کرده و راههای ارتباط با آنها را چه بهطور رسمی و چه غیررسمی استراتژیسازی کنید. هیچ راه درستی برای ایجاد نقشه سهامداران وجود ندارد. این می تواند یک لیست ساده از افرادی باشد که می خواهید بشناسید یا افرادی که می توانند به پیشرفت شما در سازمان کمک کنند. حتی میتواند یک سند پیچیدهتر با نام رهبران سازمانی با نفوذ، نقشها و مسئولیتهای آنها و اینکه چگونه میتوانند از شما دفاع کنند باشد. به هر حال شما انتخاب می کنید که این اطلاعات را جمع آوری کنید، مهمترین جنبه این است که بدانید با چه کسی و چرا می خواهید تماس بگیرید. اغلب، موفقیت تیم رهبری شما مستقیماً به مشارکتکنندگان فردی، مانند خودتان، بستگی دارد که کار عالی انجام میدهند. این بدان معنی است که شما یک فرصت طبیعی برای ارتباط با آنها و کسب اطلاعات بیشتر در مورد آنها دارید: علایق آنها، چالش های حرفه ای، مشکلاتی که آنها سعی در حل آنها دارند، مشارکت در شبکه های فارغ التحصیلان، سازمانهای خیریه، و وابستگی های شخصی و حرفه ای.شما می توانید از دانشی که در مورد این سهامداران به دست می آورید استفاده کنید تا خود را به عنوان فردی قرار دهید که به زندگی آنها ارزش می بخشد و توانایی ایجاد تأثیر بیشتر بر سازمان را دارد.
مرحله چهارم) در معرض دید باشید
هنگامی که نقشه ذینفعان خود را تهیه کردید، گام بعدی این است که با افراد موجود در آن ارتباط برقرار کنید. وقتی تازه کار هستید، این ممکن است کمی ناخوشایند باشد، بنابراین از درخواست کمک نترسید. با رئیس، یک همکار ارشد یا یک هم تیمی که مدتی در سازمان کار کرده است تماس بگیرید تا به شما کمک کند تا چند معرفی را انجام دهید.وقتی با آنها ارتباط برقرار می کنید، ببینید آیا آنها مایلند برای یک قهوه یا ناهار سریع (مجازی) وقت بگذارند. میتوانید سؤال خود را در مورد نظر آنها پیرامون موضوعی در حیطه تخصص آنها جستجو کنید، یا حتی شاید شباهتهایی را در زمینههای خود بیان کنید – یک سرگرمی مشترک، آرزو یا وابستگی فارغالتحصیلان.بهتر از آن، اگر ایدههایی در مورد اینکه چگونه میتوانند به چالشی که با آن روبرو هستند نزدیک شوند، دارید، از ذکر آن در پیام خود نترسید. مهارت ها و علایق خود را برجسته کنید و اینکه چگونه این شایستگی ها ممکن است برای آنها و کارشان مفید باشد. به این پیام به عنوان اولین فرصت برای نمایش برند شخصی خود فکر کنید. آنچه را که طرفدار آن هستید و مهمتر از همه، ارتباط آن با ایجاد تفاوت برای سازمان را بیان کنید.مثلاً بگویید میخواهید با معاون بازاریابی شرکت خود ارتباط برقرار کنید. پیام شما ممکن است چیزی شبیه به این باشد:
سلام جنیفر! در جلسه اخیر تالار شهر، شما در مورد اهمیت به دست آوردن بینش بهتر از مشتری برای کمک به ما در توسعه و اجرای موثرتر استراتژی تجاری خود صحبت کردید. من علاقه زیادی به تجزیه و تحلیل داده دارم و در سه سال گذشته به عنوان تحلیلگر کار کرده ام. مایلم ایدههایی در مورد استفاده از تجسم دادههای تعاملی برای تبدیل مجموعهای از دادهها به اطلاعات کاربردی برای کمپینهای بازاریابی دیجیتال موجود به اشتراک بگذارم. آیا میتوانیم یک جلسه مجازی 20 دقیقهای برای بحث در نظر بگیریم؟
نکته کلیدی این است که به همکاران خود علاقه صادقانه نشان دهید: به چه چیزهایی اهمیت می دهند و چه مشکلاتی را میخواهند حل کنند. این به شما این امکان را می دهد تا نقاط قوت خود را به گونه ای برجسته و چارچوب بندی کنید که بتواند به آنها کمک کند، بدون اینکه به نظر برسد که در درجه اول به پیشرفت خود علاقه مند هستید. ساختن یک برند شخصی ممکن است در نگاه اول تبلیغاتی به نظر برسد، اما اینطور نیست. برند شخصی شما نحوه تعریف ارزش متمایزی است که برای حرفه خود به ارمغان می آورید این پتانسیل را دارد که ارتباطات شما را تقویت کند و عمیق تر با همکاران ارتباط برقرار کند. توانایی بیان برند خود به دیگران کمک می کند تا بفهمند شما واقعاً چه کسی هستید، چه چیزی را مطرح می کنید، روابط معتبری ایجاد کنید و در نهایت اهداف خود را محقق کنید.