سخت کار کردن همیشه مرا مشغول کرده است. به عنوان دانشجوی کالج، همزمان دو دوره کارآموزی گذراندم، اما متوجه شدم که هیچ یک از شرکتها پس از فارغالتحصیلی من را استخدام نمیکنند. در اولین کارم در یک شرکت بزرگ فناوری، مسیر طولانی تری را طی کردم تا از اهداف سه ماههام فراتر رفتم، اما سه سال بعد از کار اخراج شدم. چند سال بعد، یک پروژه بزرگ از سوی رئیس ادارهام در یک سازمان مخابرات به من محول شد. متأسفانه، رئیس من به تیم دیگری منتقل شد و رهبر جدید کاملاً آن را کنار گذاشت. در تمام این داستانها، من آنقدر درگیر کارهای روزمرهام بودم، آنقدر مشتاق برآورده کردن انتظارات بودم که فرصتی برای فکر کردن به برند شخصیام نداشتم. هر بار که نقشهایم را تغییر میدادم، یا مجبور میشدم به خاطر عواملی که خارج از کنترلم هستند، پیش بروم، طبیعتاً فکر میکردم: «باید ثابت کنم که کی هستم و چه کاری میتوانم انجام دهم.»
چیزی که دوست داشتم آن زمان می دانستم: اگر زودتر یک برند شخصی ایجاد می کردم، من را از شروع مداوم از صفر نجات می داد. هنگامی که اکثر ما به «پرسونال برند» فکر می کنیم، ذهنمان به سمت اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی که آواز می خوانند، می رقصند، ژست می گیرند یا درباره تناسب اندام و مد صحبت می کنند، می چرخد. این افراد به دلیل تخصص خود شناخته شده اند. آنها با روندها هماهنگ هستند. آنها مورد اعتماد پیروان خود هستند. خوب، اگر شما هم همین نوع نفوذ را در کار داشتید چه؟ اگر افراد در حوزه شما به دنبال مشاوره و الهام گرفتن از شما باشند، چه؟ به این فکر کنید که چه کاری می تواند برای حرفه شما انجام دهد.
این ایده که کارمندان باید برندهای شخصی خود را بسازند در گذشته برای سالها محبوب شده است – و دلیل خوبی هم دارد. برای من، این به معنای به روز بودن در صنعت خود است و شما را انعطاف پذیرتر و سازگارتر می کند. این بدان معنی است که برای خودتان و مهارت های منحصر به فردتان شناخته شوید و دسترسی به فرصت ها و رشد خود را افزایش دهید. یک برند شخصی مثبت هم برای شما و هم برای سازمانتان مفید است. با توجه به این موضوع، چرا افراد بیشتری خود را توسعه نمی دهند؟ در تجربه من، به این دلیل است که ما وقت نداریم. ساختن یک برند شخصی یک سرمایه گذاری واقعی است و اگر شما نیز مانند من از سپردن کامل خود به شغل خود لذت ببرید، این می تواند مشکل باشد. برای متخصصان جوان که ممکن است تجربه کمتری برای ساختن داشته باشند، حتی دشوارتر است. بنابراین، چگونه می توانید شروع کنید؟ ترفند این است که برند شخصی خود را به بخشی کامل از کار روزانه خود تبدیل کنید:
۱) برند شخصی خود را تعریف کنید.
وقتی ما برای شرکتها کار میکنیم، به راحتی میتوانیم در فرهنگ غرق شویم و هویت خود را با هویت سازمانهایمان ترکیب کنیم. من همیشه به کارفرمایانم بسیار افتخار کردهام. من از پوشیدن رنگ های شرکتی و استفاده از اصطلاحات تخصصی شرکت لذت می برم. اگر این مورد برای شما نیز صادق است، چگونه میتوانید یک برند شخصی ایجاد کنید که در آن هویت شرکتی بزرگتر زندگی میکند؟
شما باید سه چیز را شناسایی کنید:
1) منحصر به فرد بودن شما
چه دیدگاه منحصر به فردی را برای سازمان به ارمغان می آورید؟ به گستردگی هویت متقاطع خود فکر کنید: پیشینه، فرهنگ، نژاد، قومیت، جنسیت، گرایش جنسی، طبقه، طبقه، اعتقادات مذهبی و غیره. با در نظر گرفتن این عوامل، از خود بپرسید: هویت من چگونه بر درک من از جهان و این تجارت تأثیر می گذارد؟ چه چیزی می توانم سر میز بیاورم که هیچ کس نمیتواند؟ تفاوت های شما ابرقدرت های شماست.
۲) ارزش های شما
منتظر چی هستی؟ چه مشکلاتی – جهانی، داخلی یا در سطح جامعه – شما را نگران می کند؟ به کدام علل اعتقاد دارید؟ برای الهام گرفتن، نگاهی به مسائل جهانی سازمان ملل یا گزارش های PWC بیندازید. تغییرات آب و هوا، برابری، سلامت، حقوق بشر، اختلال، پایداری – اینها تنها چند نمونه از دلایلی هستند که ممکن است اقدامات شما را هدایت کنند یا به شما احساس هدفمندی در کار را القا کنند.
3) مشارکت شما
با توجه به تجربه یا مطالعات تجاری خود، چه چیزی را می توانید در صنعت خود به روی میز بیاورید؟ به عنوان مثال، شاید شما روانشناسی خواندهاید و بینش هایی در مورد رفتار انسانی دارید که به شما امکان می دهد بازخورد ارزشمندی را به تیمهای بازاریابی ارائه دهید. شاید شما یک طراح UX هستید که میداند چگونه محصولات در دسترستری ایجاد کند. یا شاید استعداد شما در تجزیه و تحلیل است و می دانید چگونه داستان های مبتنی بر داده را در مورد اینکه چرا یک استراتژی تجاری کار می کند یا کار نمی کند بگویید. در هر زمینه ای که تخصص دارید، چگونه از آن برای افزودن ارزش به کار فردی، تیم، یا به طور کلی حوزه خود استفاده می کنید؟
نتیجه ترکیبی این سه عنصر برند شخصی شما را می سازد.
به عنوان مثال، من یک زن علاقه مند به فناوری، با پیشینه بین المللی، که چالش های مادر شاغل بودن و مهاجرت به یک کشور جدید (بی نظیر بودن) را تجربه کرده ام. من طرفدار برابری هستم و میخواهم به افراد با پیشینههای مختلف کمک کنم تا در دنیای دیجیتال (ارزشها) شغل خوبی پیدا کنند. من یک تیم فنی را در یک شرکت فناوری رهبری میکنم، و مردم برای مشاوره شغلی به من مراجعه میکنند – نکاتی در مورد چگونگی ورود به فناوری یا نحوه ارتقای مهارت نیروی کار (تخصص). ترکیب این عناصر از هویت حرفه ای و شخصی من یک برند شخصی ایجاد می کند که کاملاً منحصر به من، ارزش ها و تخصص من است.
اگر هنوز متخصص نیستید چه؟ نگران نباشید: ما در مورد ساخت یک برند شخصی حرفه ای صحبت می کنیم، و این بدان معناست که همه چیز در زمان و با یادگیری امکان پذیر است. حتی اگر مهارتهایی را که برای «متخصص» بودن نیاز دارید، ندانید یا توسعه نداده باشید، مطمئناً چیزی برای کمک دارید. شما فقط باید تصمیم بگیرید که چه چیزی است، چقدر میتوانید در حال حاضر ارائه دهید و متعهد شوید که خود را در آن زمینه توسعه دهید. (اگر این در طول زمان تغییر کند یا تکامل یابد نیز اشکالی ندارد.)
2) ابتکارات و اهداف سازمانی را پیدا کنید که با برند شما همسو باشد.
اکنون که تمرکز برند خود را می دانید، باید راه هایی برای اعمال آن بیابید. آن را بخشی از اهداف توسعه حرفه ای خود قرار دهید. به این ترتیب، بخشی از روز کاری معمولی شما می شود. به پروژه هایی که تیم شما در حال حاضر انجام می دهد نگاهی بیندازید. آیا با برند شخصی شما همخوانی دارد؟ اگر چنین است، دست خود را برای شرکت بالا ببرید. اگر چیزی را که به دنبالش هستید پیدا نکردید، عمیقتر بگردید و ببینید در سطح سازمانی چه اتفاقی میافتد. شرکتهای بزرگ اغلب گزارشهای سالانه درباره پایداری، DEI، توسعه نیروی کار و سایر حوزههای تخصصی منتشر میکنند. آنها را بخوانید و با تیم هایی که روی موضوعاتی که علاقه شما را برانگیخته می کنند، ارتباط برقرار کنید.
به عنوان مثال، آیا ابتکاری وجود دارد که هم با برند شما همسو باشد و هم بتواند از حمایت بیشتری استفاده کند؟ زمانی برای یک شرکت مخابراتی بزرگ کار می کردم و مشتاق بودم که در پروژه هایی خارج از نقشم مشارکت کنم. من تیمی را کشف کردم که هدف سازمانی ما را مشخص می کرد، و در حالی که تعدادی از اعضای دائمی وجود داشتند، آنها همچنین به دنبال همکاران از بخش های دیگر بودند. من در نهایت بخشی از پروژه را که بر ساخت جوامع دیجیتال متمرکز بود، هدایت کردم، که به خوبی با برند من همسو بود. من چیزهای زیادی یاد گرفتم، با مردم ارتباط برقرار کردم و البته از آن برای به اشتراک گذاشتن بینش های جدید با مدیر و تیمم استفاده کردم. اگر برای یک شرکت کوچکتر کار می کنید، در مورد مجموعه مهارت های خود با صدای بلند صحبت کنید و بپرسید که چگونه می توانید به بهترین شکل از برخی از پروژه های عمومی آنها حمایت کنید. این یک راه عالی برای افزایش دید شما و به نمایش گذاشتن برند خود در داخل و خارج است. همانطور که من انجام دادم، مطمئن شوید که مشارکت خود را به عنوان یک هدف توسعه ای یا کششی در نظر می گیرید. حتی ممکن است به فرصت بزرگ بعدی شما منجر شود.
3) با همکارانی که علایق مشابهی دارند ارتباط برقرار کنید.
تبدیل برندتان به بخشی از کارتان یک شروع عالی است – اما نمیتوانید به تنهایی آن را پیش ببرید. شما به همکارانی با علایق مشابه نیاز دارید که به شما الهام بخشند، از شما حمایت کنند، پیام شما را شکل دهند، دیدگاه های جدیدی را ارائه کنند و ایده های شما را به چالش بکشند تا بتوانید آنها را اصلاح کنید. به عنوان مثال، اگر شما علاقه مند به ایجاد یک محل کار فراگیرتر برای کارمندان نسل اول هستید، و این عنصر کلیدی برند شما است، می توانید با چه کسانی در شرکت ارتباط برقرار کنید تا به شما در توسعه این هدف، انعکاس ایده ها، و شروع به ساختن جامعه واقعی کمک کنند؟ بسیاری از سازمانها دارای گروههای منابع کارکنان (ERG) هستند که بر ایجاد فضاهای امن برای هویتهای مختلف متمرکز شدهاند. این ممکن است مکان خوبی برای شروع باشد.
به همین ترتیب، اگر برند شما بیشتر بر روی یک موضوع زیست محیطی، سیاسی یا حقوق بشر متمرکز است، بررسی کنید که آیا شرکت شما ممکن است گروه های بحثی موجود در مورد این موضوعات داشته باشد یا خیر. همچنین میتوانید با جستجوی آنلاین «نام شرکت» «مسئله اجتماعی» خود، و مشاهده اینکه آیا هر یک از همکارانتان در مورد این موضوع – در یک مقاله یا حتی در رسانههای اجتماعی پست گذاشتهاند، کارمندان همفکر خود را پیدا کنید. از دعوت از افرادی که به شما انگیزه می دهند تا با یک قهوه مجازی ارتباط برقرار کنید و بیشتر بدانید خجالت نکشید.
در نهایت، می توانید خودتان ابتکار عمل را به دست بگیرید. مقالات یا ویدیوهایی را که به آنها علاقه دارید با اعضای تیم خود به اشتراک بگذارید یا یک «ناهار و یادگیری» در مورد موضوعاتی که با برند شما همسو هستند ترتیب دهید. این به افراد همفکر این امکان را می دهد که به سراغ شما بیایند، به شما کمک کنند دایره درونی خود را گسترش دهید و چه کسی میداند، شاید حتی با مربیان یا شرکای فکری جدید ارتباط برقرار کند.
4) محتوا را ایجاد و به اشتراک بگذارید.
شما در حال ملاقات با افراد جدید و کار بر روی ابتکارات جدید هستید. اکنون بخش اساسی می آید: ایجاد و به اشتراک گذاری محتوا. این طور فکر کنید: مردم حرکت می کنند. پروژه ها به پایان می رسند یا از بین می روند. اگر این اتفاق بیفتد، ممکن است مانند من در اوایل کارم، از صفر شروع کنید. مطمئناً، میتوانید رزومه و پروفایل لینکدین خود را بهروزرسانی کنید تا کار شما را منعکس کند، اما اگر محتوایی برای نمایش آن کار نداشته باشید، هیچکس نمیداند که واقعاً چه کاری انجام دادهاید یا واقعاً برای چه چیزی ایستادهاید. یک یا دو ساعت را در پایان روز یا هفته خود (یا هر زمان که راحتتر است) انتخاب کنید تا به تولید محتوا اختصاص دهید. یک راه آسان برای شروع، ارسال مجدد مقالات یا اخباری است که با برند شما در کانالهای رسانههای اجتماعی مانند لینکدین و توییتر هماهنگ هستند. با این حال، فقط «ریتوییت» را فشار ندهید. دیدگاه خود را هنگام ارسال پست اضافه کنید. با گذشت زمان، راحتتر میشوید که افکارتان را در قالب کلمات بیان کنید، و حتی ممکن است برای تولید آثار فکری، پستهای اجتماعی یا ویدیوهای خود در مورد آن موضوعات الهام بگیریدالبته ایجاد محتوای اصلی نیاز به زمان و تلاش بیشتری دارد. اما اگر دیدگاه شما متفکرانه، اخلاقی، به خوبی تحقیق شده (با پشتوانه شواهد) و تازه باشد، مردم پاسخ خواهند داد. برند شخصی شما به آرامی، اما به صورت ارگانیک رشد خواهد کرد. آماده باشید که مردم بازخوردهای مثبت، منفی و انتقادی را به شما ارائه دهند. همانطور که شما می توانید آزادانه افکار خود را به اشتراک بگذارید، دیگران نیز افکار خود را به اشتراک خواهند گذاشت. از این بازخورد، هدف خود را یاد بگیرید، الهام بگیرید، دیدگاه یا ایده های خود را دوباره بررسی کنید، به زوایای جدید فکر کنید و دفعه بعد چیزی قوی تر خلق کنید.در نهایت، با دسترسی به افراد و به دست آوردن دید بیشتر، می توانید انتظار داشته باشید که فرصت های بیشتری برای اعمال برند خود به دست آورید. ممکن است به نظر برسد که یک سخنران در جلسه «همگانی» شرکتتان هستید با این دعوتها، از شما خواسته میشود که محتوای جدیدی را به عنوان بخشی از شغل خود ارائه کنید، و میتوانید از تکرار آن کار در هنگام توسعه ایدههای جدید برای انتشار یا ارسال استفاده کنید.
به یاد داشته باشید: شما هرگز «آنقدر شلوغ» نیستید که روی برند شخصی خود کار کنید. هنگامی که آن را به بخشی از کار روزمره خود تبدیل کردید، به راحتی به سراغ شما می آید و از آنجا رشد می کند.