فرایند برندینگ یک رویکرد سیستماتیک در شرکت است. برای موفقیت هر برنامه بازاریابی و توسعه کسب و کار ضروری است. ساختار برند متشکل از پنج فاز مرتبط با هم است:
- استراتژی برند
- هویت برند
- ابزارهای برند
- راه اندازی برند
- برندسازی
فرایند برندسازی می تواند برای توسعه یک برند جدید یا تغییر برند یک شرکت موجود اعمال شود. در این مقاله، زمینه استفاده از فرایند، آنچه در هر مرحله اتفاق میافتد و موفقیت چگونه است را بررسی میکنیم. بیایید با روشن کردن معنای برخی از مفاهیم کلیدی شروع کنیم.
برند چیست؟
راه های زیادی برای تعریف برند وجود دارد. برخی بر ایجاد وابستگی عاطفی با مصرف کنندگان تاکید دارند در حالی که برخی دیگر بر کلیت تجربه مشتری تمرکز می کنند. اگرچه از نظر آکادمیک جالب هستند، اما این مفاهیم انتزاعی اغلب غیرعملی هستند، به ویژه در خدمات تخصصی.
در زمینه یک شرکت خدمات تخصصی، ما دریافتیم که شهرت به بهترین وجه ماهیت یک برند را نشان می دهد. این شهرت می تواند بسیار عمومی باشد (به عنوان مثال، «آنها یک شرکت خوب هستند») یا مرتبط با زمینه های خاصی از تخصص با دید بالا (به عنوان مثال، «آنها کارشناسان خبره در حوزه بازرگانی بین الملل دارند»).
دومی، شهرت خاصتر پیرامون تخصص قابل مشاهده، با دریافت ارجاعات بیشتر مرتبط است. چرا؟ قدرت شهرت یک شرکت به طور مستقیم با دیده شدن آن برند در بازار هدف آن مرتبط است. هر چه یک شرکت معتبر بیشتر دیده شود، برند آن قوی تر است. این رابطه در این معادله ساده نشان داده شده است:
قدرت برند = شهرت X دیده شدن
منطقی است: شرکت های معروف با شهرت قوی – بهترین مارک ها در یک صنعت – به راحتی قابل مراجعه هستند.
خوب، اکنون منظور ما از «برند» را درک می کنید. اما در مورد «فرایند برندسازی» چطور؟
فرایند برندسازی چیست؟
فرایند برندسازی رویکرد سیستماتیکی است که برای ایجاد، برقراری ارتباط و تقویت برند یک شرکت استفاده می شود. این شامل تعدادی مرحله متوالی است. این مراحل ممکن است بسته به اینکه چه کسی فرایند را اجرا می کند و نتایج خاصی که شرکت در تلاش برای دستیابی به آن است، متفاوت باشد.
به عنوان مثال، یک شرکت طراحیمحور ممکن است بر طراحی یک لوگو و سایر مواد مورد استفاده برای برقراری ارتباط با برند (هویت برند) تمرکز کند. از سوی دیگر، یک شرکت تبلیغات محور ممکن است بر افزایش دیده شدن برند (برندسازی) تاکید کند.
معمولاً بهترین نتایج با اتخاذ رویکردی متعادل به دست میآید که توجه کافی را به هر مرحله از فرایند اختصاص میدهد.
هنگامی که فرایند برندسازی برای یک شرکت موجود اعمال می شود، اغلب به عنوان تغییر برند شناخته می شود. توسعه برند اصطلاح دیگری است که گاهی برای توصیف فرایند برندسازی استفاده می شود.
چه زمانی به فرایند برندینگ نیاز دارید؟
همه تلاشهای بازاریابی مرتبط با برند نیاز به یک فرایند کامل برندسازی ندارند. به عنوان مثال، زمانی که یک شرکت ظاهر مواد بازاریابی خود را – بدون تغییر موقعیت خود در بازار – به روز می کند، بعید به نظر می رسد که نیاز به برندسازی کامل داشته باشد. از آنجایی که فقط جنبه بصری برند مورد بازنگری قرار می گیرد، شرکت لزوماً نیازی به بازبینی استراتژی اساسی پشت نام تجاری خود ندارد. موقعیتهای رایجی که به فرایند کامل برندسازی نیاز دارند عبارتند از:
- تغییر موقعیت یک شرکت برای رقابت با دسته جدیدی از رقبا
- ادغام دو شرکت با برندهای مختلف
- راه اندازی یک شرکت جدید
- یک تغییر عمده در استراتژی یا چشم انداز شرکت
- ظهور یک مزیت رقابتی جدید
- اضافه یا از دست دادن یک متخصص با دید بالا
- راه اندازی یک خط خدمات قابل توجه جدید
- طراحی خانواده محصول و خدمت جدید
پنج مرحله فرایند برندسازی
فرایند برندسازی را می توان به پنج مرحله تقسیم کرد. در این بخش هر مرحله را بررسی می کنیم و برخی از تغییرات رایج و عوامل مهم موفقیت را بررسی می کنیم.
فاز یک) استراتژی برند
پشت هر برند موفقی یک استراتژی متفکرانه وجود دارد. انجام صحیح این مرحله برای موفقیت کلی برند شما حیاتی است.
یک بررسی داخلی انجام دهید
با در نظر گرفتن استراتژی کلی کسب و کار شرکت خود شروع کنید. با جمع آوری تیم مدیریت خود برای برگزاری یک جلسه کشف شروع کنید. اهداف، استراتژی های بازار و دیدگاه های فردی تیم خود را به تصویر بکشید. اگر دیدگاه های گوناگون و حتی اختلاف نظرهای اساسی را کشف کردید، تعجب نکنید. طبیعی و بخشی از فرایند است.
در صورت داشتن استراتژی، و هر مدرک راهنمای دیگری، زمان خوبی برای بیرون کشیدن طرح کسب و کار خود است. به این فکر کنید که شرکت شما از زمان تدوین آن اسناد چگونه تغییر کرده است و چه تغییراتی ممکن است لازم باشد در بازاریابی خود انجام دهید.
اکنون، بسیاری از شرکت ها در اینجا متوقف می شوند. این یک اشتباه است. قبل از اینکه بتوانید استراتژی موثری را تدوین کنید، دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد که باید در نظر بگیرید.
مخاطبان هدف خود را شناسایی کنید
در مرحله بعد باید همه مخاطبان کلیدی خود را شناسایی کنید. شما می توانید به طرق مختلف به مخاطبان نزدیک شوید، بنابراین باید تصمیم بگیرید که کدام زاویه برای شرکت شما منطقی تر است:
- بر اساس صنعت ارائه شده (مشتریان شما در چه صنایعی هستند؟)
- با خدمات ارائه شده (چه کسی هر یک از خدمات شما را خریداری می کند؟)
- بر اساس نقش (چه افرادی در شرکتهای مشتریان شما در خرید خدمات شما نقش دارند)
اگر مخاطبان غیر مشتری برای موفقیت کسب و کار شما مهم هستند آنها را نیز فراموش نکنید. اینها ممکن است شامل شرکا، تأثیرگذاران، منابع ارجاع و کارمندان آینده باشد.
در مورد مخاطبان خود تحقیق کنید
شناسایی مخاطبان هدف شما مهم است. چرا؟ زیرا قدم بعدی شما انجام تحقیق در مورد آنها برای دستیابی به دیدگاهی عینی در مورد نیازها، چالش ها و انگیزه های آنهاست. در اینجا چند موضوع خاص وجود دارد که می خواهید پوشش دهید:
- اولویت های آنها
- چگونه آنها شرکت شما را درک می کنند
- چه کسانی را رقیب شما می دانند
- چقدر شهرت شما را قوی می دانند
- آنهایی که معتقدند شما بخشی از بازار هستید چقدر قابل رصد هستند
- آنچه آنها به عنوان نقاط قوت شرکت شما می دانند
- چه نقاط ضعف یا آسیب پذیری در شرکت شما می بینند
- اگر مشتری هستند، چرا شما را انتخاب کردند
بسیاری از این سوالات ممکن است حساس باشند، بنابراین ما به شما توصیه می کنیم که یک شخص ثالث بی طرف را برای انجام مصاحبه ها درگیر کنید. شما اطلاعات بسیار صادقانه و مفیدتری نسبت به اینکه خودتان تحقیق را انجام دهید به دست خواهید آورد.
مقایسه ورودیهایی که از مشتریان و مشتریان بالقوه دریافت میکنید با افکار داخلی، اغلب شکافهای گستردهای را آشکار میکند – شکافهایی که باید برای ایجاد پلهای قویتر برای مخاطبان خود برطرف کنید.
وجه تمایزهای خود را شناسایی کنید
با این مجموعه دادهها می توانید شروع به شناسایی وجه تمایزها کنید – ویژگیهایی که شرکت شما را از رقبای مشابه متمایز می کند. اکثر شرکت ها می توانند 2 تا 5 وجه تمایز واقعی را کشف کنند. وجه تمایز های شما باید سه معیار را داشته باشند:
- باید درست باشد
- باید با مخاطب هدف شما مرتبط باشد
- باید قابل اثبات باشد
با این حال مراقب باشید که متمایز کنندههای واقعی را انتخاب کنید. افتادن در دام و انتخاب ویژگی های توصیف کننده شما به جای وجه های تمایز آسان است. و به همین سادگی می توان ویژگی هایی را انتخاب کرد که آنقدر در بازار رایج هستند که قدرت کمی دارند. مثالها عبارتند از: «ما بهترین افراد را داریم»، «ما یک فرایند اختصاصی داریم» و «ما بهترین خدمات مشتری را ارائه میدهیم». در حالی که اینها می توانند متمایزکننده های واقعی باشند، شما باید شواهد زیادی ارائه دهید تا یک بازار خسته را متقاعد کنید.
بیانیه جایگاه برند خود را بنویسید
اکنون شما آماده پیشنویس بیانیه جایگاه خود هستید. بیانیه جایگاه برند ، بیانی فشرده و دقیق از برند شما است. بهترین ها هم صادق هستند – با دقت توصیف می کنند که امروز چه کسی هستید – و کمی آرزومند هستند – با شرکتی که می خواهید تبدیل شوید صحبت می کنند.
بسیاری از مردم بیانیه جایگاه برند را با بیانیه ماموریت یا بیانیه چشم انداز اشتباه می گیرند. هیچ کدام از این چیزها نیست. در عوض، این یک پاراگراف است که معمولاً 4 تا 6 جمله طول میکشد و پایه و اساس پیامهای شرکت شما را میسازد. این مانند منبع مفیدی است که می توانید بارها و بارها به هنگام نوشتن سرفصل ها، elevator pitch خود یا نیاز به درک اینکه چگونه در بازار جا می گیرید، به آن بازگردید. این یک منبع مفید است که عصاره برند شما را به یک پکیج قابل فهم تبدیل می کند.
در اینجا نمونه ای از بیانیه موقعیتیابی برای یک شرکت حسابداری فرضی آورده شده است:
در شرکت X، ما به صاحبان امتیازات خردهفروشی کمک میکنیم تا تجارت خود را سریعتر و مؤثرتر رشد دهند. چگونه؟ ما تخصص و قابلیت اطمینان یک شرکت CPA را با گزارشدهی اتوماتیک و بیدرنگ ترکیب میکنیم – که همگی متناسب با مدل کسبوکار حق رای دادن است. تجربه و فناوری ما به مشتریان بینش استراتژیک فراتر از امور مالی آنها می دهد و ابزارهایی را که برای دستیابی به سودهای بالاتر و رشد بیشتر نیاز دارند به فرنچایزرها میدهد. وقتی به دنبال گسترش عملیات خود یا افزایش سودآوری زنجیره خردهفروشی خود هستید، X به فرنچایزرها این قدرت را میدهد تا سود نهایی خود را تامین کنند.
توجه داشته باشید که چگونه ویژگی های منحصر به فرد شرکت را توصیف می کند (تخصص در صاحبان امتیاز و ارائه گزارش خودکار و در زمان واقعی) و آنها را به عنوان منافع ملموس برای مشتریان خود بیان می کند(سود بیشتر، رشد بیشتر).
پیام خود را برای مخاطبان مختلف تنظیم کنید
در این مرحله، ممکن است بخواهید قدم منطقی بعدی را بردارید و تمایزات و موقعیت خود را برای هر یک از مخاطبان خود اعمال کنید. به عنوان مثال، ممکن است لازم باشد به صنایع مختلف چیزهای مختلفی بگویید. یا ممکن است یک مدیر عامل نیاز به شنیدن یک مجموعه از پیام ها داشته باشد، در حالی که یک مدیر منابع انسانی نیاز به شنیدن مجموعه دیگری از پیامها داشته باشد. این نوع سند گاهی اوقات به عنوان معماری پیامرسانی نیز شناخته می شود.
یک راه خوب برای دسترسی به معماری پیامرسانی این است که هر مخاطبی را شناسایی کنید و فهرستی از پیامهایی را تهیه کنید که ممکن است در طول فرایند فروش نیاز به شنیدن داشته باشند. این فهرستها ممکن است شامل برخی یا همه وجوه تمایز شما و همچنین پیامهای رایجتر باشد – چیزهای اساسی که یک مخاطب باید بشنود تا مطمئن شود که شرکت شما خدمات و تجربهای را که میخواهد ارائه میکند.
ممکن است در طول این تمرین متوجه شوید که تعدادی از مخاطبان شما به پیامهای متفاوتی نیاز ندارند. در این شرایط، برای ساده نگه داشتن کارها، می توانید به سادگی آن مخاطبان را با هم گروه بندی کنید.
میتوانید با ایجاد مجموعهای از اعتراضها برای هر مخاطب، سپس تهیه پیشنویس پاسخها به هر یک، و استفاده از پیامهای مخاطبان خود برای الهام گرفتن، این پیامها را به سطح دیگری از پیچیدگی ببرید. در صورت امکان، نکات خود را با مثال ها یا شواهد خاص پشتیبانی کنید. با ارائه مدرک، استدلال شما قانع کنندهتر می شود.
در پایان این فرایند، سندی خواهید داشت که تیم توسعه کسب و کار شما می تواند از آن برای تسلط بر مخالفت های رایج در بازار استفاده کند. و تیم بازاریابی شما می تواند آن را برای نقاط گفتگو در وبسایت شما یا در اسناد بازاریابی استخراج کند.
به هر موقعیت گیج کننده یا پیچیده برند رسیدگی کنید
همانطور که برندهای خدماتی تکامل مییابند، گاهی اوقات بخشهای تجاری جدید، اسپین آفها، محصولات مستقل یا برندهای خواهر تولید میکنند که ممکن است ارتباط آشکاری با برند اصلی داشته باشند یا نداشته باشند. اگر این در مورد شما صدق می کند، باید در طول فرایند برندسازی زمان بگذارید تا به وضوح سلسله مراتب و رابطه بین این برندها را ایجاد کنید. این به خریداران و مشتریان کمک می کند تا کسب و کار و پیشنهادات متنوع شما را درک کنند – هر زمان که بتوانید سردرگمی را از بین ببرید، فرایند خرید را آسان تر می کند. به این رشته معماری برند میگویند.
فاز دو) هویت برند
در این فاز، برند خود را به چیزی ملموس تبدیل میکنید. هویت برند شما شامل بسیاری از قابل مشاهده ترین عناصر یک برند است، از جمله:
- اسم شما
- لوگوی شما
- شعار
- پالت رنگ
- تصویرسازی
- سبک نوشتن (صدا)
- کارت بازرگانی
- اوراق اداری
- ادبیات فروش
بهعنوان بخشی از فرایند برندسازی، احتمالاً برخی یا همه این عناصر را ایجاد میکنید(یا در مورد برنامه تغییر برند، آن را تازهسازی کنید). هویت برند شما فرصتی است تا روح جایگاه خود را بگیرید و آن را به چیزی تبدیل کنید که مردم بتوانند ببینند و تجربه کنند، از جمله شخصیت و صدای متمایز. این فرصتی است برای اضافه کردن نقطه تمایز به برند خود و متمایز کردن شرکت خود از نظر بصری از رقبا.
متأسفانه، بیشتر شرکتها راضی هستند که ایمن کار کنند و ریسک نکنند و از آنچه آشناست استقبال کنند. به همین دلیل است که رنگ آبی (به خصوص آبی تیره) در هر صنعتی بسیار رایج است. به همین دلیل است که در بسیاری از وبسایتها تصاویر آرشیوی شاتر استوک را میبینید. و این یکی از دلایلی است که اغلب برندهای خدماتی فراموش می شوند. هویت برند شما فرصتی نادر برای بیان یک بیانیه جسورانه و بیرون آمدن از میان جمعیتی بی مزه و همگن است. برای شرکت هایی که شجاعت برجسته شدن دارند، هویت برند آنها می تواند تفاوت واقعی ایجاد کند.
رهنمودهای برند و صدا
حفظ هویت برند دست نخورده و ثابت در طول زمان می تواند چالش برانگیز باشد. برای مبارزه با این مشکلات، بسیاری از شرکتها دستورالعملهای برند را ایجاد میکنند که نحوه ترکیب برند را تعریف میکند و توضیح میدهد که چه چیزی مجاز است و چه چیزی مجاز نیست. این دستورالعملها میتوانند جامع باشند – نحوه استفاده از برند را در هر موقعیتی دیکته کنند – یا میتوانند ساده نگه داشته شوند و فضایی برای تنوع و کاوش وجود داشته باشد.
در همین راستا، برخی از شرکتها مجموعه جداگانهای از دستورالعملها را توسعه میدهند که «صدای» آنها را توصیف میکند – روشی که کلماتی که استفاده میکنند بیانگر شخصیت یا نگرش هستند. شرکتها از دستورالعملهای صدای برند استفاده میکنند تا اطمینان حاصل کنند که مطالب نوشته شدهشان بهگونهای خوانده میشود که گویی از همان شخص آمده است. به عنوان مثال، آنها ممکن است توصیه کنند از زبان بیش از حد فنی استفاده نکنید. این دستورالعمل ها همچنین ممکن است ساختار جمله و همچنین نوع واژگانی که نویسنده باید استفاده کند را مورد بحث قرار دهد. آیا طنز مجاز است؟ اگر چنین است، دستورالعملهای صدای برند باید زمان و چگونگی را توضیح دهند.برخی از شرکتها از این هم فراتر میروند و دستورالعملهای استفاده دقیقی را برای نویسندگان ارائه میکنند که به نکات ذهنی گرامر، املا، نقطهگذاری و موارد دیگر میپردازد.
بریف خلاقانه
قبل از اینکه به هویت برند خود بپردازید، بهتر است یک بریف خلاقانه بنویسید که برخی از مفروضات و ترجیحات شما را بیان کند. برای مثال، اگر نام تجاری شما برای بیان شخصیت بود، سعی کنید معنی آن را توصیف کنید. چگونه برند خود را در رنگ، تصویر، تایپوگرافی منتقل کنید؟
شما باید بریف خلاقانه پس از بحث در مورد هویت برند خود در داخل شرکت خود ایجاد کنید.این خلاصه باید نمایانگر دیدگاه اجماع باشد. اگر با آژانس برندینگ کار می کنید، آنها ممکن است بحث را رهبری کنند و خلاصه را برای شما تهیه کنند.
بریف خلاق باید به هر بخش از هویت برند شما بپردازد (به طور متناوب، می توانید برای هر کدام یک خلاصه جداگانه تهیه کنید). برای مثال، اگر در حال ایجاد نام جدیدی هستید، خلاصه باید انتظارات شرکت شما و هر پارامتری را که تیم نامگذاری باید بداند تا از چرخش اشتباه و سرگردانی در کوچههای کور جلوگیری کند، نشان دهد.
فاز سه) نقاط تماس برند
اینها ابزارهایی هستند که برای تبلیغ برند جدید خود به آنها نیاز خواهید داشت. این نقاط تماس با تکیه بر استراتژی برند شما، شما را برای بیشتر دیده شدن برند و تخصص خود آماده می کنند. اینکه دقیقاً به چه ابزارهایی نیاز دارید بستگی به نحوه برنامه ریزی شما برای ترویج دیده شدن برند خود دارد (برای اطلاعات بیشتر در این مورد، فاز 5 را ببینید). حداقل، باید به این دو دسته از ابزارها توجه کنید:
وبسایت شما
چه از ابتدا یک وب سایت جدید بسازید و چه سایت موجود خود را بهینه سازی کنید تا جذابتر باشد، باید مطمئن شوید که جایگاه برند جدید شما را منعکس می کند و پیام های مناسب را به هر یک از مخاطبان هدف شما منتقل می کند. البته، باید هویت برند جدید شما را نیز منعکس کند. در واقع، شما باید فکر و دقت زیادی در وب سایت خود داشته باشید. این قابل مشاهده ترین و مهم ترین جزء برند و برنامه بازاریابی شما است.
مجموعه ابزار توسعه کسب و کار شما
یکی از مهمترین راهها برای استفاده از برند جدیدتان این است که همه آن موقعیتیابی و پیامرسانی جدید را در جعبه ابزار توسعه کسبوکار خود اعمال کنید. جعبه ابزار توسعه کسب و کار چیست؟ این مجموعه ای از ابزارهایی است که برای توصیف شرکت خود و اجرای استراتژی خود استفاده می کنید. در اینجا فقط چند نمونه آورده شده است:
- توضیحات شرکت شما
- توضیحات خدمات
- نمای کلی ویدیویی از شرکت شما
- تابلوها
- غرفه نمایشگاهی
- فایل های ارائه و اوراق اداری و فرم ها
- و…
فاز چهار) راه اندازی نام تجاری
نحوه معرفی برند جدید خود می تواند بر موفقیت کلی ابتکار برندسازی شما تأثیر بگذارد – و این به ویژه در خدمات تخصصی و حرفهای صادق است. در واقع، شما باید آن را به عنوان دو مقدمه در نظر بگیرید: یکی برای تیم داخلی خود و دیگری برای دنیای خارج. آنها دو مخاطب بسیار متفاوت هستند که نیاز به رفتار های متفاوتی دارند.
راه اندازی برندینگ داخلی
اگر برای توضیح برند جدید خود برای تیم خود وقت نگذارید، از همان ابتدا گم خواهید شد. وقتی حرفهای ها از این فرایند کنار گذاشته می شوند و نمی دانند چگونه یا چرا تصمیمات در مورد برند گرفته شده است، گیج می شوند و ممکن است بدبین شوند. انتقاد از چیزی که نمی فهمی آسان است.
توصیه می کنیم قبل از راه اندازی و لانچ برند، برنامه ای برای آموزش کارکنان خود معرفی کنید. دلیل تغییر را توضیح دهید و آن را با چند نکته برجسته تحقیقاتی پشتیبانی کنید تا نشان دهید که فرایند برندسازی مبتنی بر استدلال عینی است. در اینجا چند موضوع وجود دارد که ممکن است بخواهید پوشش دهید:
- چرا به یک برند جدید نیاز داشتیم و چه فرصت هایی را ایجاد می کند
- نحوه کار کرد (برای نشان دادن میزان تفکر در آن)
- نتایج تحقیقات
- برند جدید چگونه با مخاطبان هدف ما صحبت میکند
- چرا برند جدید کار می کند(و چرا این روند یک مسابقه محبوبیت داخل سازمانی نبوده است)
راه های بسیاری برای معرفی یک برند داخلی وجود دارد. شما می توانید یک جلسه ساده و همه جانبه یا یک جشن مفصل داشته باشید. این می تواند یک رویداد واحد یا یک سری جلسات آموزشی باشد. می تواند در یک مکان باشد یا در چندین دفتر توزیع شود. شما باید تصمیم بگیرید که چه چیزی برای سازمان و فرهنگ شما منطقی است. اما از آن نگذریم تیم شما باید بداند که برند جدید شما چه معنایی دارد، چگونه شرکت شما را تغییر میدهد و کجا فرصتهای جدیدی را ایجاد میکند. یک راهاندازی موفق برند داخلی همچنین حمایت انتقادی و هیجانی در مورد برند جدید شما ایجاد میکند.
جاریسازی برند
ممکن است شما را متعجب کند، اما عرضه خارجی اهمیت کمتری نسبت به ایجاد اجماع داخلی در مورد برند شما دارد. بزرگترین ارزش عرضه خارجی پتانسیل آن برای جلب توجه متمرکز است – حتی اگر عمر کوتاهی داشته باشد.
معرفی یک برند جدید به جهان فرصتی برای ایجاد یک برداشت اولیه مطلوب است. همچنین یک انجمن برای توضیح آنچه شما طرفدار آن هستید، چگونه شرکت شما تغییر کرده است و چرا شرکت شما برای مخاطبان شما اهمیت دارد، فراهم میکند.
شما میتوانید به یکی از این دو روش به یک معرفی خارجی نزدیک شوید: 1) برند جدید خود را با یک انفجار بزرگ، با بیانیههای مطبوعاتی، یک افشای بزرگ و شاید حتی یک ویدیوی معرفی برند معرفی کنید. یا 2) می توانید برند خود را به آرامی با هیاهوی کم یا بدون هیاهو معرفی کنید. در این سناریو، قطعاتی از برند شما ممکن است طی چند هفته یا چند ماه توسعه یابد و با گذشت زمان هویت برند شما شکل بگیرد.
اینکه کدام رویکرد را انتخاب کنید به خودتان بستگی دارد. اولی پتانسیل روابط عمومی بیشتری دارد، اما مستلزم ساختن بیشتر برند شما از قبل است. دومی ممکن است خلاف انتظار باشد، اما به شما این آزادی را می دهد که برند خود را به روشی کمفشار و ارگانیکتر توسعه دهید.
به هر حال برند خود را راه اندازی می کنید، به تیم توسعه کسب و کار شما دلیلی می دهد تا با مشتریان و منابع ارجاع در مورد شرکت شما صحبت کنند – اینکه چگونه در حال تغییر هستید و چگونه شرکت شما نیازهای بازار را برطرف می کند.
فاز پنج) ساخت برند
برند جدید شما فقط شروع است. هنوز باید آن برند را به ارزش بازار تبدیل کنید. بسیاری از شرکتها این اشتباه را مرتکب میشوند که تمام تلاش خود را برای برند دقیق صرف میکنند، در حالی که این پول بهتر است برای یک برنامه بلندمدت ساخت برند هزینه شود. اما این یک استراتژی خاص خود را می طلبد. هدف اصلی این استراتژی باید این باشد که تخصص شرکت شما بیشتر قابل مشاهده باشد. در بیشتر موارد، این را می توان از طریق ترکیبی از سخنرانی عمومی، نوشتن و شبکه انجام داد. (طبق تحقیقات ما، شرکتهایی که بهترین نتایج را دارند از ترکیبی از تکنیکهای دیجیتال و سنتی استفاده می کنند.)
پس در مورد چه چیزی می نویسید و صحبت می کنید؟ شما میخواهید روی موضوعاتی تمرکز کنید که برای مخاطبانتان مهم است. با توضیح چگونگی غلبه بر چالش های کلیدی، تخصص خود را نشان دهید. آنها را آموزش دهید. به آنها نشان دهید که شرکت شما نه تنها آگاه است، بلکه می تواند موضوعات پیچیده را به راحتی درک کند. این نشان از تخصص واقعی است. این استراتژی به تلاش مستمر در طول زمان نیاز دارد. در نتیجه، شما می خواهید آن را به یک برنامه رسمی با یک تقویم دقیق، تکالیف و اهداف خاص تبدیل کنید. حتی می توان بسیاری از جنبه های استراتژی خود را اندازه گیری کرد. به این ترتیب میتوانید تأثیر رویکرد خود را بسنجید و در طول مسیر تغییراتی ایجاد کنید.
با این حال، برند شما باید ثابت بماند. مطمئن شوید که روشی که آن را تبلیغ می کنید با پیام آن تداخل نداشته باشد.
نتیجه
موفقیت هر تلاش برندسازی یا تغییر برند بستگی زیادی به نحوه اجرای آن دارد. در این مقاله، ما یک فرایند مرحلهای ساخت برند را ارائه کردهایم که کارایی آن ثابت شده است. در حالی که ممکن است وسوسه شوید که برای کاهش هزینه ها یا تسریع روند کار را کاهش دهید، انجام این کار خطرات خود را دارد. برای یک ابتکار برندسازی آسان است که در شنهای روان بحثهای داخلی ابدی فرو رود. یا بدتر از آن، می توانید برندی را راه اندازی کنید که بر اساس فرضیات معیوب یا برداشتهای نادرست آسیب ببیند.
ساختن یک برند جدید باید یک فرایند هیجان انگیز باشد – فرایندی که فرصت های جدیدی را برای شکوفایی و رشد شرکت شما در معرض دید قرار می دهد. ابتدا بر این فرایند مسلط شوید و چیزهای بسیار خوبی در پی خواهد داشت. شرکت طراحی و برندینگ طوسی در این مسیر می تواند کمک پر رنگی انجام دهد. برای آشنایی با پروژه های برندینگ طوسی به این صفحه بروید.