کشیدگی ردیف و محتوا

بیشتر برندها روی آنچه می‌گویند تمرکز می‌کنند.

بهترین برندها روی احساسی که در آدم‌ها ایجاد می‌کنند تمرکز دارند.

همین تفاوت میان «پیام» و «احساس» است که برندهایی را که فقط دیده می‌شوند از برندهایی که به آن‌ها باور می‌شود جدا می‌کند. هوش هیجانی دیگر یک مهارت نرم و حاشیه‌ای نیست؛ بلکه به یکی از اساسی‌ترین مؤلفه‌های اعتماد، شفافیت و ارتباط در استراتژی مدرن برند تبدیل شده است. با این حال، بسیاری از شرکت‌ها هنوز احساس را در درجه‌ای پایین‌تر از ویژگی‌ها، مزایا و جایگاه‌سازی قرار می‌دهند.

نتیجه، برندسازی‌ای است که حرفه‌ای و صیقلی به نظر می‌رسد، اما احساس دوری ایجاد می‌کند. شکافی که اغلب برندها از آن غافل می‌شوند

وقتی به شیوه ارتباطی بیشتر برندها نگاه می‌کنید، یک الگوی آشنا دیده می‌شود. آن‌ها توضیح می‌دهند چه کاری انجام می‌دهند، چگونه انجامش می‌دهند و چرا مهم است. از نوآوری، کیفیت و مشتری‌مداری حرف می‌زنند. لحن ثابت است، تصاویر مطابق برندند و پیام از تمام قواعد پیروی می‌کند. اما چیزی درست «وصل» نمی‌شود.

آدم‌ها فقط نمی‌خواهند یک برند را بفهمند؛ آن‌ها می‌خواهند حسی را تجربه کنند. می‌خواهند احساس کنند دیده می‌شوند؛ نه فقط به‌عنوان مشتریانی با نیازها و اهداف مشخص، بلکه به‌عنوان انسان‌هایی که با جاه‌طلبی، سردرگمی، کنجکاوی و امید در جهان حرکت می‌کنند. همین لایه احساسی است که وفاداری از آن‌جا شکل می‌گیرد؛ و بیشتر برندها هرگز به آن نمی‌رسند.

هوش هیجانی واقعاً در برندسازی یعنی چه؟

هوش هیجانی در برندسازی به معنای احساساتی‌گری یا دستکاری عاطفی نیست. بلکه به معنای آگاهی و درک است؛ دانستن اینکه برند شما چه تأثیری روی آدم‌ها می‌گذارد و چه احساسی هنگام تعامل با شما در آن‌ها ایجاد می‌شود.

یعنی درک این‌که یک برند حوزه سلامت باید حس آرامش ایجاد کند، نه اینکه فقط درباره‌اش حرف بزند.

یعنی فهمیدن اینکه یک شرکت فناوری لازم است گرما و انسانیت منتقل کند، چون خودِ تکنولوژی اغلب غیرشخصی به نظر می‌رسد. و یعنی پذیرفتن اینکه یک شرکت مالی باید قبل از ارائه راه‌حل، اضطراب مخاطب را به رسمیت بشناسد.

وقتی کسی وارد وب‌سایت شما می‌شود، در شبکه‌های اجتماعی‌تان اسکرول می‌کند یا با تیمتان صحبت می‌کند، فقط اطلاعات دریافت نمی‌کند. او ناخودآگاه می‌پرسد:

آیا من را می‌بینید؟

برای زمانم احترام قائلید؟

زندگی من را ساده‌تر می‌کنید یا سخت‌تر؟

می‌توانم به شما اعتماد کنم؟

برندهای دارای هوش هیجانی، احساسی را که مخاطب قبل از درخواست به آن نیاز دارد پیش‌بینی می‌کنند. آن‌ها تجربه‌هایی می‌سازند که تعامل را ساده می‌کند، ابهام را کاهش می‌دهد و در هر مرحله همدلی نشان می‌دهد. آن‌ها می‌دانند شفافیت اضطراب را کم می‌کند، ثبات اعتماد می‌سازد و همدلی پلی است میان محصول و انسان.

همه‌چیز با یک سؤال مرکزی شروع می‌شود:

می‌خواهید مردم چه احساسی داشته باشند؟

سه اصل استراتژی برند با هوش هیجانی

شفافیت پیش از پیچیدگی

قبل از زیبایی یا تمایز، «فهم» قرار دارد. اولین وظیفه یک برند این است که احساس اصلی‌ای را که می‌خواهد ایجاد کند مشخص کند. اگر کسی هیچ چیز دیگری را به یاد نیاورد، باید هنگام فکر کردن به شما چه حسی داشته باشد؟

این ساده‌سازیِ سطحی نیست؛ تمرکز است.

یک اپلیکیشن مدیتیشن فقط تمرکز را افزایش نمی‌دهد؛ بلکه در جهانی که به‌ندرت مکث می‌کند، حس آرامش می‌دهد. یک مشاور مالی فقط دارایی مدیریت نمی‌کند؛ بلکه به آدم‌هایی که نگران آینده‌اند، آسودگی خاطر می‌بخشد. این شفافیت احساسی، پایه تمام تصمیم‌های بعدی می‌شود؛ از طراحی گرفته تا لحن و استراتژی.

زیبایی به‌عنوان استراتژی

زیبایی تزئین نیست؛ نوعی مراقبت است.

نحوه نفس کشیدن چیدمان، لحن متن‌ها، کیفیت عکاسی، نرمی یا ساختار پالت رنگ — همه این‌ها احترام به انسانی را نشان می‌دهند که آن‌سوی تعامل قرار دارد. وقتی یک برند با دقت طراحی شده باشد، مردم فقط متوجه آن نمی‌شوند؛ به آن اعتماد می‌کنند.

ارتباط از طریق انسجام

هوش هیجانی باعث انسجام در تمام تجربه برند می‌شود. وب‌سایت شما باید همان حسی را بدهد که شبکه‌های اجتماعی‌تان می‌دهند، و آن هم باید با خدمات مشتری هماهنگ باشد. انسجام به معنای یکنواختی نیست؛ به معنای هم‌راستایی احساسی است. هر نقطه تماس باید یک حس مشترک را منتقل کند تا مخاطب ثبات و اطمینان را در هر تعامل احساس کند. وقتی این هم‌راستایی وجود دارد، اعتماد به‌تدریج و بی‌صدا رشد می‌کند.

این رویکرد در عمل چگونه است؟

تفاوت بین برندسازی صرفاً کاربردی و برندسازی مبتنی بر هوش هیجانی، در جزئیات زندگی می‌کند.

برای برندهای هوش مصنوعی و فناوری:

دقت را با گرما متعادل کنید. به‌جای داده و سرعت، از نتایجی بگویید که برای آدم‌ها مهم است. به‌جای اینکه بگویید الگوریتم شما سریع‌تر پردازش می‌کند، بگویید به مردم کمک می‌کند زودتر و با اطمینان بیشتر تصمیم بگیرند. انسان‌های پشت تکنولوژی را نشان دهیدهمکاری، خلاقیت و حل مسئله تا یادآوری کنید نوآوری برای خدمت به انسان‌هاست، نه برعکس.

برای برندهای سبک زندگی و سلامت:

از وعده‌های اغراق‌آمیز تغییر یک‌شبه دوری کنید. پیشرفتی را پیشنهاد دهید که قابل دستیابی و مهربانانه باشد. سلامتی یک مسیر است، نه خط پایان. تجربه‌هایی بسازید که ترمیم‌کننده و آرام باشند. کلمات و تصاویرتان فضا برای نفس کشیدن ایجاد کنند. مثل همراهی هم‌قدم با مخاطب صحبت کنید، نه متخصصی که دستور می‌دهد. همین تغییر لحن همه‌چیز را عوض می‌کند.

چرا این موضوع امروز مهم‌تر از همیشه است؟

با گسترش هوش مصنوعی و اتوماسیون، ارتباط انسانی به مهم‌ترین عامل تمایز تبدیل شده است. مردم دیگر فقط محصولات و ویژگی‌ها را مقایسه نمی‌کنند؛ آن‌ها مقایسه می‌کنند که برندها چه حسی در آن‌ها ایجاد می‌کنند.

برندهایی که دهه آینده را رهبری می‌کنند، آن‌هایی هستند که به یاد دارند کسب‌وکار هنوز یعنی انسان‌هایی که به انسان‌های دیگر خدمت می‌کنند. در فضایی پر از شباهت و اتوماسیون، هوش هیجانی یک افزودنی لوکس نیست؛ پایدارترین مزیت رقابتی یک برند مدرن است.

بهای طراحی احساسی

رهبری با هوش هیجانی نیازمند نیت و صبر است.

بعضی شرکت‌ها این رویکرد را بیش‌ازحد نرم، کند یا احساسی می‌دانند و فکر می‌کنند تمرکز را از شاخص‌های عملکرد می‌گیرد. اما دقیقاً به همین دلیل جواب می‌دهد. طراحی احساسی دنبال تبدیل سریع نیست؛ رابطه‌ای می‌سازد که ماندگار است. بهای آن، کارایی کوتاه‌مدت است. پاداش آن، اعتماد، وفاداری و طرفداری بلندمدت است. آدم‌ها به خاطر چیزی که می‌فروشید وفادار نمی‌مانند؛ به خاطر احساسی که هنگام تعامل با شما تجربه می‌کنند می‌مانند.

آنچه رهبران برند می‌توانند بیاموزند

احساسات تصمیم‌ها را هدایت می‌کنند.

آدم‌ها چیزی را که می‌سازید نمی‌خرند؛ احساسی را می‌خرند که ایجاد می‌کند. منطق تصمیم را توجیه می‌کند، اما احساس آن را آغاز می‌کند.

اعتماد اثبات نمی‌شود، حس می‌شود.

مدارک و نظرات مشتریان اعتبار می‌سازند، اما اعتماد در لحظه‌های کوچک شکل می‌گیرد: در لحن کلمات، در جریان سایت، و در این‌که آیا مخاطب احساس می‌کند فهمیده شده است یا نه.

همدلی یک استراتژی است.

وقتی برای افرادی طراحی می‌کنید که در دسته‌بندی شما نادیده گرفته شده یا سردرگم‌اند، فقط دامنه مخاطب را گسترش نمی‌دهید؛ برندتان را برای گروه‌های کاملاً جدیدی معنادار می‌کنید. دسترس‌پذیری صدقه نیست؛ رشد است.

انسجام اثر تجمعی دارد.

هر تعامل یا پایه احساسی برند را تقویت می‌کند یا تضعیف. ثبات فقط هماهنگی رنگ و فونت نیست؛ حفظ همان لحن مراقبت در همه‌چیز است. وقتی برند شما هم‌راستا و آگاهانه به نظر برسد، اعتماد به‌طور طبیعی رشد می‌کند.

جمع‌بندی

موفق‌ترین برندهای آینده نه آن‌هایی هستند که بیشترین امکانات یا بزرگ‌ترین بودجه را دارند، بلکه آن‌هایی هستند که به مردم احساس دیده‌شدن، درک‌شدن و محترم‌بودن می‌دهند. پشت هر تراکنش یک رابطه وجود دارد، و رابطه‌ها بر پایه هوش هیجانی ساخته می‌شوند.

این تفکر نرم نیست؛ تفکر استراتژیک در بهترین شکل خود است تفکری که برندهایی می‌سازد که مردم فقط آن‌ها را نمی‌شناسند، بلکه به آن‌ها باور دارند. اگر برند شما در حال تحول است و آماده‌اید هوش هیجانی بیشتری وارد طراحی و استراتژی‌تان کنید، خوشحال می‌شوم کمک‌تان کنم. من با سازمان‌ها و بنیان‌گذارانی کار می‌کنم که باور دارند زیبایی و شفافیت باید در کنار هم باشند.

آژانس برندینگ طوسی، نقطه شروع طراحی تجربه مؤثر.

بستن


آژانس برندینگ و طراحی طوسی | تفکر طراحی

ما تجربه های تعاملی، محصولات دیجیتال و محتوایی که برندها را می سازد، خلق می‌کنیم و برند کسب و کارها را، بر اساس مدل تفکر طراحی توسعه می‌دهیم، تا تجربه مشتریان کامل شود و به برند وفادار بمانند.
آژانس تبلیغاتی طوسی، شامل طراحان و متخصصین حوزه های استراتژی، برندینگ، طراحی و ساخت است که به صورت یکپارچه و ۳۶۰ درجه، روی طراحی یک تجربه خاص و جذاب برای مشتریان برند، کار خواهند کرد.

آژانس برندینگ و طراحی طوسی، با بزرگترین سازمان ها و مجموعه های کشور، در بیش از ۳۰۰ پروژه برندینگ، طراحی و تبلیغات همکاری داشته است.

پروژه های اخیر

Call Now Button