چگونه بیان داستانتان باعث میشود متمایز شوید؟
در میان جمع متمایز باشید.
در چند سال گذشته، من، همسرم و چند تن از دوستانمان در یک مهمانی پاییزی در فروشگاه اصلی REI دنور به نام “دعا برای برف” شرکت کردهایم. تصور کنید یک مهمانی با حال و هوای رترو دهه ۸۰ که در آن همه با شور و شوق و لباسهای اسکی رنگارنگ، فصل زمستان را جشن میگیرند. تمام برندهای بزرگ تجهیزات فضای باز در این مراسم وسایل رایگان توزیع میکنند و ما هر سال امیدواریم که در قرعهکشی، یکی از بستههای اسنوبرد یا اسکی را برنده شویم.
ما چهار سال متوالی در این رویداد شرکت کردهایم، اما هنوز منتظرم که شمارهام خوانده شود! یک سال، البته، نام من اعلام شد—اما نه به عنوان برنده قرعهکشی، بلکه به دلیل دیگری: لباسهایم!
علاوه بر قرعهکشی و تجهیزات رایگان، “دعا برای برف” یک مسابقه ترکیبی از نمایش مد و رقص نیز برگزار میکند تا بهترین لباس را انتخاب کند. بیست نفر برای رفتن روی صحنه در مقابل چند هزار نفر انتخاب میشوند و با رقصیدن برای یک جایزه فوقالعاده رقابت میکنند.
آن شب، یکی از کارکنان به سراغم آمد و گفت: “تو آنقدر بد لباس پوشیدهای که عالی شده! دوست داری در مسابقه رقص شرکت کنی؟”
با اشتیاق (و البته کمی تردید) پاسخ دادم: “بله!” چرا که آخرین باری که با لباسهای اسکی رنگارنگ در مقابل ۲,۰۰۰ غریبه رقصیده بودم را به خاطر نمیآوردم!
چند دقیقه بعد، در کنار صحنه صحنه ها بودم و تماشای سایر شرکت کنندگانی که با تمام تلاش حرکات رقص خود را به نمایش میگذاشتند تا جایزه را ببرند. در آن لحظه با خودم فکر می کنم: چطور میتوانم به مردم نشان دهم که من سزاوار جایزه اصلی هستم؟ چطور میتوانم خودم را از آن مرد با لباس موز یا افرادی که با لباسهای اسکی نئونی روی زمین کرم میروند، متمایز کنم؟ چگونه می توانم برجسته باشم؟
در حالی که این سوالات در ذهنم میچرخیدند، میدانید به چه چیزی فکر نکردم؟ کپی کردن از سایر شرکتها.
وقتی در حال رشد یک کسب و کار هستید، دقیقاً در موقعیتی مشابه قرار دارید. شاید روی یک صحنه واقعی نباشید، اما روزی باشد، اما در برابر مخاطبان قرار بگیرید، در حالی که کسبوکارهای دیگر شما را احاطه کردهاند.
هدف شما چیست؟ متمایز بودن.
روایت را تغییر دهید: از داستان خودتان شروع کنید.
بسیاری از اوقات، ما سعی میکنیم از رقبای خود کپی کنیم. به بروشورهای آنها نگاه میکنیم و نمونهای مشابه طراحی میکنیم. محصولاتشان را بررسی میکنیم و همان تأمینکننده را پیدا میکنیم. تلاش میکنیم تقلید کنیم اما انتظار داریم که مردم ما را متفاوت ببینند.
در این مسیر، ممکن است بهتدریج همان چیزی را که شما را منحصربهفرد میکند، از دست بدهید.
این تفاوت شما محصولتان نیست. شاید در حال حاضر محصولی خاص داشته باشید، اما دیر یا زود کسی نسخهای مشابه یا حتی بهتر از آن را تولید خواهد کرد.
این تفاوت شما قیمتتان هم نیست. ممکن است ارزانترین یا گرانترین گزینه در بازار باشید، اما این نیز قابل تغییر است. همیشه کسی پیدا میشود که قیمت شما را بشکند یا آن را دو برابر کند. قیمت شما ممکن است برای مدتی خاص باشد، اما این تمایز دوام نخواهد داشت.
آن چیزی که کسبوکار شما را منحصربهفرد میکند چیست؟
چیزی که هیچکس قادر به کپی کردن، ارزانتر فروختن یا زیر سؤال بردن آن نیست؟
داستان شما.
هیچکس داستانی مشابه شما ندارد.
هیچکس سالها تجربهای را که با دقت و منحصربهفرد کنار هم چیدهاید، در اختیار ندارد—همه آن لحظاتی که شما را به نقطهای رسانده که تصمیم گرفتید کسبوکار خود را آغاز کنید. هیچکس دلایل خاص شما را برای شروع این مسیر و چگونگی تأثیری که میخواهید ایجاد کنید، ندارد.
وقتی روی صحنه ایستادهاید و به جمعیت نگاه میکنید، در حالی که به این فکر میکنید چگونه میتوانید در میان دیگران متمایز شوید، راهحل این است که کاری را انجام دهید که فقط شما میتوانید انجام دهید.
چیزی که شما را منحصربهفرد میکند، به اشتراک بگذارید. دلیل خود را بیان کنید، داستان خود را تعریف کنید و اطمینان داشته باشید که افرادی که با ارزشها و داستان شما همسو هستند، همانهایی خواهند بود که داستان شما را به اشتراک میگذارند.
آن روز که با لباس اسکی “آنقدر بد که عالی شده!” روی صحنه رفتم، وارد سکوی یخی شدم—چون به طرز جالبی آن سال در رویداد دعا برای برف واقعاً برف باریده بود—و بهترین حرکاتم را اجرا کردم، متفاوت از بقیه. حتی لیز خوردنم روی یخ، حرکاتم را خاصتر و بهیادماندنیتر کرد.
وقتی به جمعیتی که قرار است به آنها خدمت کنید نگاه میکنید و در کنار رقبایتان ایستادهاید—همانهایی که از ویژگیهای جدید، محصولات و قیمتهای خود صحبت میکنند—داستان خودتان را بیان کنید.
روایت را تغییر دهید و چیزی را با مخاطبانتان به اشتراک بگذارید که هیچکس قادر به کپی کردن آن نباشد. از داستان منحصربهفرد خودتان شروع کنید.
با تقلید از دیگران، هرگز متمایز نخواهید شد.